قصيده
نه دل از سلامت نشان مي دهد نه راحت دمى همدمى مي كند قرار جهان بر جفا داده اند دو نيمه كنم عمر با يك دلى همه روز خورشيد چون صبح دم فلك زين دو تا نان زرد و سپيد به خوش كردن ديگ هر ناكسى مرا چشم درد است و گشنيز نيست مگو كاسمان مي دهد روزيم فلك خاك بيزى است خاقانيا خود او را همين خاكدان است و بس
خود او را همين خاكدان است و بس
نه عشق از ملامت امان مي دهد نه محنت زمانى زمان مي دهد مرا بيقرارى از آن مي دهد كه از نيم جنسى نشان مي دهد به اميد يك جنس جان مي دهد همه اجرى ناكسان مي دهد به گشنيز ديگ آن دو نان مي دهد تو را توتيا رايگان مي دهد كه روزى ده آسمان مي دهد كه روزيت ازين خاكدان مي دهد كز اين مي ستاند بدان مي دهد
كز اين مي ستاند بدان مي دهد