در مدح خاقان اكبر منوچهر شروان شاه - قصاید نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

قصاید - نسخه متنی

خاقانی شروانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

در مدح خاقان اكبر منوچهر شروان شاه





  • دور فلك ده جام را از نور عذرا داشته
    در آب خضر آتش زده، خم خانه زو مريمكده
    جام بلور از جوهرش، سقلاب و روم اندر برش
    مجلس ز مى زيورزده، وز جرعه خاك افسر زده
    خصم صرع دار آشفته سر، كف بر لب آورده ز بر
    مى عطسه ى آدم شده، يعنى كه عيسى دم شده
    مرغ سحر تشنيع زن بر قتل مرغ باب زن
    مجلس دو آتش داده بر، اين حجر آن از شجر
    منقل مربع كعبه سان، آشفته در وى روميان
    اين سبز طشت سرنگون طاس زر آورده برون
    ساقى به رخ ريحان جان خطش دبيرستان جان
    بر گوهر دل برده پى جام صدف ز انگشت وى
    مى چون شفق صفرا زده مستان چو شب سودا زده
    مى آتش و كف دود بين، آن كف سيم اندود بين
    از ژس مى مجلس چنان چون باغ زرين در خزان
    داود صوت انده زداي، الحان موسيقى سراى
    بر بط كشيده رگ برون رگ هاش آلوده به خون
    و آن، چنگ گردون وش سرش، ده ماه نو خدمتگرش
    ناى از دو آتش باد خور، نى طوق و نارش تاج سر دف چون هلال بدرسان، گرد هلالش اختران
    دف چون هلال بدرسان، گرد هلالش اختران



  • چون عده داران چار مه در طارمى واداشته
    هم حامل روح آمده هم نفس عذرا داشته
    از نار موسى پيكرش در كف بيضا داشته
    صبح از جگر دم برزده، مرغ از كه آوا داشته
    و آن خيك مستسقى نگر در سينه صفرا داشته
    داروى جان جم شده، در دير دارا داشته
    مرغ صراحى در دهن ترياق غمها داشته
    اين كرده منقل را مقر، آن جام را جا داشته
    لبيك گويان در ميان، تن محرم آسا داشته
    بر ياد طاس سرنگون ما جام صهبا داشته
    در ملك دل سلطان جان وز مشك طغرا داشته
    و انگشت او با جام مى ماهى است دريا داشته
    آتش درين خضرا زده دستى كه حمرا داشته
    مريخ خون آلود بين بر سر ريا داشته
    باغ از دم رامش گران مرغان گويا داشته
    ادريس دم صنعت نماي، اعجاز پيدا داشته
    ساقى به طاس زر درون خون مصفا داشته
    ساعات روز و شب درش، مطرب مهيا داشته
    باد و نى و نارش نگر هر سه زبان ناداشته هر سو دو اختر در قران جفتى چو جوزا داشته
    هر سو دو اختر در قران جفتى چو جوزا داشته


/ 529