مطلع دوم - قصاید نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

قصاید - نسخه متنی

خاقانی شروانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مطلع دوم





  • نوروز برقع از رخ زيبا برافكند
    سلطان يك سواره ى گردون به جنگ دى
    بابيست و يك و شاق ز سقلاب ترك وار
    از دلو يوسفى بجهد آفتاب و چشم
    ماهى نهنگ وار به حلقش فرو برد
    چشمه به ماهى آيد و چون پشت ماهيان
    آن آتشين صليب در آن خانه ى مسيح
    آن مطبخى باغ نهد چشم بر بره
    از پشت كوه چادر احرام بركشد
    چون باد زند نيجى كهسار بركشد
    مغز هوا ز فضله ى دى در زكام بود
    گر شب گذار داد به بزغاله روز را
    شب را ز گوسفند نهد دنبه افتاب
    در پرده ى خماهنى ابر سكاهنى
    قوس قزح به كاغذ شامى به شام گاه
    روز از براى قل كشى موكب بهار
    روز از كمين خود چو سكندر كشد كمان
    روز ارنه ژس تيغ ملك بوالمظفر است
    روز ارنه تيغ خسرو مازندران شده است اعظم سپهبد آنكه كشد تيغ زهر فام
    اعظم سپهبد آنكه كشد تيغ زهر فام



  • بر گستوان به دلدل شهبا برافكند
    بر چرمه تنگ بندد و هرا برافكند
    بر راه دى كمين به مفاجا برافكند
    بر حوت يونسى به تماشا برافكند
    چون يونسش دوباره به صحرا برافكند
    زيور به روى مركز غبرا برافكند
    بر خاك مرده باد مسيحا برافكند
    همچون بره كه چشم به مرغى برافكند
    بر كتف ابر، جادر ترسا برافكند
    برخاك و خاره سندس و خارا برافكند
    ابرش طلى به وجه مداوا برافكند
    تا هر چه داشت قاعده عذرا برافكند
    تا كاهش دقش به مدارا برافكند
    رنگ خضاب بر سر دنيا برافكند
    از هفت رنگ بين كه چه طغرا برافكند
    پالان به توسن استر گرما برافكند
    بر خيل شب هزيمت دارا برافكند
    پس چون كمين به لشكر اعدا برافكند
    چون بشكند نهال ستم يا برافكند زهره ز شير شرزه به هيجا برافكند
    زهره ز شير شرزه به هيجا برافكند


/ 529