اكنون كه گشاد گل گريبان بي باده ى زر فشان نباشم خاصه كه به هر طرف نشسته است از شاخ شكوفه ريز گوئى آن رنگ سياه لاله ماناك در پيكر باغ شكل نرگس بر قامت گل قباى اطلس با هم گل و سبزه و بنفشه وقت طرب است و روز عشرت زين پس من و آستين پر زر در باغ ناى صاحب الجيش فهرست دول موفق الدين عبد الغفار كز كمالش بر نطع جلال نه فلك راارجو كه مرا به دولت او ارجو كه مرا به دولت او
دست من و دامن گلستان چون باد شده است عنبرافشان صد باربد از هزار دستان كرده است فلك ستاره باران اندر دل مشترى است كيوان چشمى است كه ريخته است مژگان زربفت نهاده گرد دامان چون قوس قزح به رنگ الوان ايام گل است و فصل نيسان خاقانى و آستان جانان چون فاخته ساخته است الحان كز خط سعادت اوست عنوان در كتم عدم گريخت نقصان شش ضربه دهد ز قدر و امكاندشوار زمانه گردد آسان دشوار زمانه گردد آسان