قصيده - قصاید نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

قصاید - نسخه متنی

خاقانی شروانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

قصيده





  • بس بس اى طالع خاقانى چند
    جو به جو راز دلش دانستى
    مدوانش كه دوانيدن تو
    مرغ را چون بدوانند نخست
    به ازو مرغ نداري، مدوان
    كس نديده است نمد زينش خشك
    مچشانش به تموز آب سقر
    فصل با حورا، آهنگ به شام
    هم توانيش به تبريز نشاند
    طفل خو گشت ميازارش بيش
    دايگى كن به نوازش كه نزاد
    نيست جز اشك كسش هم زانو
    حكم حق رانش چون قاضى خوى از برون در خوى خوييش مدار
    از برون در خوى خوييش مدار



  • چند چندش به بلا دارى بند
    كه به يك نان جوين شد خرسند
    مركب عزم وى از پاى فكند
    بكشندش ز پى دفع گزند
    ور دوانيدى كشتن مپسند
    سست شد لاشه به جاييش ببند
    مفشان بر سر آتش چو سپند
    وصل با حوران خوش تر به خجند
    هم توانيش ز شروان بر كند
    بر چنين طفل مزن بانگ بلند
    پانصد هجرت ازو به فرزند
    نيست جز سايه كسش هم پيوند
    نطق دستانش چون پير مرند وز درونش دل مجروح مرند
    وز درونش دل مجروح مرند


/ 529