در مدح پدر خويش على نجار - قصاید نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

قصاید - نسخه متنی

خاقانی شروانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

در مدح پدر خويش على نجار





  • سلسله ى ابر گشت زلف زره سان او
    پنجه ى شيران شكست قوت سوداى او
    خوش نمكى شد لبش، تره تر عارضش
    رنگ به سبزى زند چهره او را مگر
    گرچه ز مهرى كه نيست، نيست دلش ز آن من
    دازم زنگار دل، دارم شنگرف اشك
    عمر من اندر غمش رفت چو ناخن بسر
    گرچه شكر خنده زد بر دل چون آتشم
    ديلم تازى ميان اوست، من از چشم و سر
    عشق به بانگ بلند گفت كه خاقانيا
    دى پدر من به وهم دايره اى بركشيد صانع زرين عمل، پير صناعت على
    صانع زرين عمل، پير صناعت على



  • قرصه ى خورشيد شد گوى گريبان او
    جوشن مردان گسست ناوك مژگان او
    بر نمك و تره بين دل ها مهمان او
    سوى برون داد رنگ پسته ى خندان او
    هست بهرسان كه هست هستى من ز آن او
    كيست كه نقشى كند زين دو بر ايوان او
    ماندم ناخن كبود از تب هجران او
    آتش من مگذارد بر شكرستان او
    هندوكى اعجمي، بنده ى دربان او
    يار عزيز است سخت، جان تو و جان او
    ديد در آن دايره نقطه ى مرجان او كز يد بيضا گذشت دست عمل ران او
    كز يد بيضا گذشت دست عمل ران او


/ 529