مطلع چهارم - قصاید نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

قصاید - نسخه متنی

خاقانی شروانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مطلع چهارم





  • داد مرا روزگار مالش دست جفا
    در سرم افكند چرخ با كه سپارم عنان
    محنت چون خون و گوشت در تنم آميخته است
    برنتوانم گرفت پره ى كاهى ز ضعف
    گر ز غمم صد يكى شرح دهم پيش كوه
    پاى نهم در عدم بو كه به دست آورم
    اين همه محنت كه هست درد دو چشم من است
    هيچ نكرده گناه تا كى باشم به گوى
    از لگد حادات سخت شكسته دلم
    پيش بزرگان ما آب كسى روشن است
    خود به ولوغ سگى بحر نگردد نجس
    اين چو مگس مي كند خوان سخن را عفن
    من شده چون عنكبوت در پى آن در بدر
    يارب خاقانى است بانگ پر جبرئيل
    هم بنمايد چنين هم شود از قدر صدر
    عازر انى منم يافته از وى حيات
    آستر نطع اوست قبله گه آسمان
    گر دو شود قبله مان بس عجبى نى از آنك
    در ازل آن كعبه بود قبله ى دين هدى اى فضلا پرورى كز شرف نام تو
    اى فضلا پرورى كز شرف نام تو



  • با كه توانم نمود نالش از اين بى وفا
    بر لبم آورده جان با كه گزارم عنا
    تا نشود جان ز تن، زو نتوان شد رها
    گرچه به صورت يكى است روى من و كهربا
    آه دهد پاسخم كوه به جاى صدا
    هم نفسى تا كند درد دلم را دوا
    هيچ نكوعهد نيست كو شودم توتيا
    خسته ى هر ناحفاظ بسته ى هر ناسزا
    بسته خيالم كه هست اين خلل از بوالعلا
    فعل سگ گنجه است قدح خر روستا
    خود به وجود خرى خلد نيابد وبا
    وان چو ملخ مي برد كشته ى دين را نما
    بانگ كشيده چو سار از پى اين جا بجا
    خانه و كاشانه شان باد چو شهر سبا
    درد ورا انحطاط رنج ورا انتها
    عيسى دلها وى است داده تنم را شفا
    منتظر جمع اوست قبله گه مصطفى
    او به شماخى نهاد كعبه ى ديگر بنا
    تا ابد اين كعبه باد قبله ى مجد و علا مدعيان را دريد قافيه ى من قفا
    مدعيان را دريد قافيه ى من قفا


/ 529