در بيمارى فرزند و تاثر از درگذشت وى گويد - قصاید نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

قصاید - نسخه متنی

خاقانی شروانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

در بيمارى فرزند و تاثر از درگذشت وى گويد





  • حاصل عمر چه داريد خبر باز دهيد
    هر براتى كه امل راست ز معلوم مراد
    ز آتش دل چو رسد دود سوى روزن چشم
    چار طوفان تو از چار گهر بگشاييد
    چون چراغيد همه در ستد و داد حيات
    آب هر عشوه كه در جيب شما ريزد چرخ
    ديده چون خفت كه تا خواب بدش بايد ديد
    ديده را خواب ز خون خاست كه خون آرد خواب
    شهر بندان بلاگر حشر از صبر كنند
    بس غريبند در اين كوچه ى شر، كوچ كنيد
    چه نشانيد جمازه به سر چشمه ى از
    بشنويد اين نفس غصه ى خاقانى را
    همه هم حالت و هم غصه و هم درد منيد
    آن جگر گوشه ى من نزد شما بيمار است
    همه بيمار نوازان و مسيحا نفسيد
    در علاجش يد بيضا بنماييد مگر
    ره درمانش بجوئيد و بكوشيد در آنك
    هر عقاقير كه دارو كده ى بابل راست
    هديه پارنج طبيبان به ميانجى بنهيد تا چك عافيت از حاكم جان بستانيد
    تا چك عافيت از حاكم جان بستانيد



  • مايه جانى است ازو وام نظر باز دهيد
    چون نرانند به ديوان قدر باز دهيد
    از سوى رخنه ى دل جان به شرر باز دهيد
    گر شما جان ستمكش به گهر بازدهيد
    كنچه در شام ستانيد سحر بازدهيد
    آسياوار هم از دامن تر بازدهيد
    ديده بد كرد جوابش به بتر بازدهيد
    هر چه خون جگر است آن به جگر بازدهيد
    خانه غوغاى غمان برد، حشر بازدهيد
    به مقيمان نو اين كوچه ى شر بازدهيد
    برنشينيد و عنان را به سفر بازدهيد
    شرح اين حاده ى عمر شكر بازدهيد
    پاسخ حال من آراسته تر بازدهيد
    دوش دانيد كه چون بود خبر بازدهيد
    مدد روح به بيمار مگر بازدهيد
    كاتش حسن بدان سبز شجر بازدهيد
    سرو و خورشيد مرا سايه و فر بازدهيد
    حاضر آريد و بها بدره ى زر بازدهيد
    خواب بيمار پرستان به سهر باز دهيد خط بيزارى آسايش و خور بازدهيد
    خط بيزارى آسايش و خور بازدهيد


/ 529