ز يك نفخه ى روح عدلش چو مريم عجوز جهان مادر يحيى آسا به ناخن رسد خون دل بحر و كان را ز يك ژس شمشيرش اين هفت رقعه در ايوان شاهى در دولتش را مزور پزد خنجر گوشت خوارش خيالى كه بندد عدو را عجب نى اگر بوى خشمش برد مغز دريا وگر رنگ عفوش پذيرد بيابان وگر باد خلقش وزد بر جهنم ز گل شكر لفظ و تفاح خلقش در اقليم ايران چو خيلش بجنبد به تعليم اقليم گيرى ملك را تف تيغ هنديش هندوستان را اگر خود فرشته شود بد سگالش چو بر خنگ ختلى خرامد به ميدان پلاس افكن آخور استرانش شبى كز شبيخون كشد تيغ چون خور ز شاه فلك تيغ و مه مركب اوشرارى جهد ز آهن نعل اسبش شرارى جهد ز آهن نعل اسبش
عقيم خزان بكر نيسان نمايد ازو حامل تازه زهدان نمايد كه هر ناخنش معن و نعمان نمايد تصاوير اين هفت ايوان نمايد فلك حلقه و ماه سندان نمايد عدو را كه بيمار عصيان نمايد كه سرسام سوداش بحران نمايد تيمم گهى در بيابان نمايد چو درياش نيلوفرستان نمايد زبانى مقامات رضوان نمايد شماخى نظير صفاهان نمايد هزاهز در اقليم توران نمايد ملك شاه طفل دبستان نمايد على الروس در روس و الان نمايد هم از سگ نژادان شيطان نمايد امير آخورش شاه ختلان نمايد فنا خسرو و تخت ايران نمايد چو ماه از كواكب سپه ران نمايد زحل خود و مريخ خفتان نمايدكه حراقش اروند و هلان نمايد كه حراقش اروند و هلان نمايد