آورده روزنامه ى دولت در آستين داده قرار هفت زمين را به بازگشت هر چار چار حد بناى پيمبرى بي مهر چار يار در اين پنج روزه عمر اى فيض رحمت تو گنه شوى عاصيان با نفس مطمنه قرينش كن آنچنان بر فضل توست تكيه ى اميد او از آنكاى افضل ار مشاطه ى بكر سخن تويى اى افضل ار مشاطه ى بكر سخن تويى
مهرش نهاده سوره ى والنجم اذا هوى كرده خبر چهار امين را ز ماجرا هر چار چار عنصر ارواح اوليا نتوان خلاص يافت از اين ششدر فنا ريزى بريز بر دل خاقانى از صفا كواز ارجعى دهدش هاتف رضا پاشنده ى عطائى و پوشنده ى خطااين شعر در محافل احرار كن ادا اين شعر در محافل احرار كن ادا