در شكايت از حبس و بند و مدح عظيم الروم عز الدوله قيصر - قصاید نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

قصاید - نسخه متنی

خاقانی شروانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

در شكايت از حبس و بند و مدح عظيم الروم عز الدوله قيصر





  • مرا بينند اندر كنج غارى
    به جاى صدره ى خارا چو بطريق
    چو آن عود الصليب اندر بر طفل
    وگر حرمت ندارندم به ابخاز
    دبيرستان نهم در هيكل روم
    بدل سازم به زنار و به برنس
    كنم در پيش طرسيقوس اعظم
    به يك لفظ آن سه خوان را از چه شك
    مرا اسقف محقق تر شناسد
    گشايم راز لاهوت از تفرد
    كشيشان را كشش بينى و كوشش
    مرا خوانند بطلميوس انى
    فرستم نسخه ى ال لاه
    به قسطنطين برند از نوك كلكم
    به دست آرم عصاى دست موسى
    ز سرگين خر عيسى ببندم
    ز افسار خرش افسر فرستم
    سم آن خر به اشك چشم و چهره
    سه اقنوم و سه قرقف را به برهان چه بود آن نفخ روح و غسل و روزه
    چه بود آن نفخ روح و غسل و روزه



  • شده مولو زن و پوشيده چوخا
    پلاسى پوشم اندر سنگ خارا
    صليب آويزم اندر حلق عمدا
    كنم زآنجا به راه روم مبدا
    كنم آئين مطران را مطرا
    ردا و طيلسان چون پور سقا
    ز روح القدس و ابن و اب مجارا
    به صحراى يقين آرم همانا
    ز يعقوب و ز نسطور و ز ملكا
    نمايم ساز ناسوت از هيولا
    به تعليم چو من قسيس دانا
    مرا دانند فيلاقوس والا
    سوى بغداد در سوق اللاا
    حنوط و غاليه موتى و احيا
    بسازم زان عصا شكل چليپا
    رعاف جاليق ناتوانا
    به خانان سمرقند و بخارا
    بگيرم در زر و ياقوت حمرا
    بگويم مختصر شرح موفا كه مريم عور بود و روح تنها
    كه مريم عور بود و روح تنها


/ 529