مطلع چهارم - قصاید نسخه متنی

This is a Digital Library

With over 100,000 free electronic resource in Persian, Arabic and English

قصاید - نسخه متنی

خاقانی شروانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مطلع چهارم





  • آن روز رفت آب غلامان كه يوسفى
    عيد ملايك است ز لشكرگه ملك
    آنجا كه احمد آمد و آئين هر دو عيد
    حج ملوك و عمره ى بخت است و عيد دهر
    من پار نزد كعبه رساندم سلام شاه
    كعبه ز جاى خويش بجنبيد روز عيد
    گفت آستان شاه شما عيد جان ماست
    اينجا چه مانده اى تو كه آنجاست عيد بخت
    گفتم كه يك دو عيد بپايم به خدمتت
    گفتا مپاى و رو حج و عيد دگر برآر
    اقبال بين كه حاصل خاقانى آمده است
    عيدى به قرب مكه و قربانگه خليل
    گفتم كدام عيد نه اضحى بود نه فطر
    گفت آستان خسرو و آنگاه عيد نو
    چون دعوت مسيح شمر شاخ بخت او
    هر هفته هفت عيد و رقيبان هفت بام
    كرد افتاب خطبه ى عيدى به نام او
    عيد از هلال حلقه به گوش آمده است از آنك
    از نقش عيد يك نقط ايام برگرفت تا دور صبح و شام به سالى دهد دو عيد
    تا دور صبح و شام به سالى دهد دو عيد



  • تصحيف عيد شد به بهاى محقرش
    ديوى غلام بوده ريا معسكرش
    زرتشت ابتر است و حدي مبترش
    بر درگهى كه كعبه ى كعبه است و مشعرش
    ايام عيد نحر بود كه بودم مجاورش
    بر من فشاند شقه ى ديباى اخضرش
    سنگ سياه ما شده هندوى اصفرش
    زين پاى بازگردد و ببين صدر انورش
    چون پخته تر شوم بشوم باز كشورش
    تا هر كه هست بانگ برآيد ز حنجرش
    كاندر سه مه دو عيد و دو حج شد ميسرش
    عيد دگر به حضرت خاقان اكبرش
    بيرون ز اين دو عيد چه عيد است ديگرش
    اين حرف خرده اى است گران، خرد مشمرش
    هر روز عيد تازه از آن مي دهد برش
    آذين هفت رنگ ببندند بر درش
    ز آن از عمود صبح نهادند منبرش
    بر بندگى شاه نبشتند محضرش
    بر چهره ى عروس ظفر كرد مظهرش هر صبح و شام باد دو عيد مكررش
    هر صبح و شام باد دو عيد مكررش


/ 529