مطلع دوم - قصاید نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

قصاید - نسخه متنی

خاقانی شروانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مطلع دوم





  • بوالعلا را مستحل خوانم مبالك را محل
    گوشت زهر آلود دانايان خورم ز آن هر زمان
    خويشتن دعوت گر روحانيان خوانم به سحر
    شعر استادان فرود ژاژهاى خود نهم
    مهره ى خر آنكه بر گردن نه در گردن بود
    گر ز مردى دم زنم اى شير مردان مشنويد
    از سر ضعفم ضعيف القلب اگر زورم دهند
    پيل مستم مغزم ان انگژ بياشوبند ازانك
    خاليم چون قفل و يك چشمم چو زرفين لاجرم
    هم در اين غرقاب عزلت خوشترم كز عقل و روح
    رد خاقانم به خاكم كن كه قارون غمم
    نيستم خاقانى آن خلقانيم كان مرد گفت روشنان خاقانى تاريك خوانندم وليك
    روشنان خاقانى تاريك خوانندم وليك



  • هر دو معصومند و من با حفصتى بدعت گرم
    تلختر باشم و گر شوئى به آب كورم
    كمترين دودافكن هر دوده ام گر بنگرم
    سخت سخت آيد خرد را اينكه منكر منكرم
    به ز عقد عنبرين خواجه چه بي معنى خرم
    زانكه چون خرگوش گاهى ماده و گاهى نرم
    با انا الا على زنان فرش خدايى گسترم
    گر بياسايم دمى هندوستان يادآورم
    مجلس ارباب همت را چو حلقه بردرم
    هم سبك چون بادبانم هم گران چون لنگرم
    ننگ شروانم به آبم ده كه قانون شرم
    و اين چنين به چون به جمع ژنده پوشان اندرم صافيم خوان چون صفاى صوفيان را چاكرم
    صافيم خوان چون صفاى صوفيان را چاكرم


/ 529