در تغزل و شكايت سير ارچه هم طويله ى سوسن بود به رنگ گر سحر من بر آتش زردشت بگذرد گر سحر من بر آتش زردشت بگذرد غماز رنگ وى بود آن بوى و گند او چون آب خواند آتش زردشت زند او چون آب خواند آتش زردشت زند او