سوگند نامه و مدح رضى الدين ابونصر نظام الملك وزير شروان شاه - قصاید نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

قصاید - نسخه متنی

خاقانی شروانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

سوگند نامه و مدح رضى الدين ابونصر نظام الملك وزير شروان شاه





  • ز ميغ ها كه سيه تر ز تخم پرپهن است
    به حق آنكه دهد بچگان بستان را
    كند ز اهرمن دود رنگ خاكستر
    چراغ علم فروزد چو خضر و اسكندر
    برنده ناخنه ى چشم شب به ناخن روز
    به ناف قبه ى عالم به صلب قائم كوه
    به خال و زلف و لب و حجله ى عروس عرب
    به سر عطسه ى آدم به سنة الحمد
    به يك قيام و چهار اصل و چل صباح كه هست
    به تخم بوالبشر و خشك سال هفت هزار
    به بهترين خلف و اربعين صباح پدر
    به بزم احمد و جلاب خاص و حلق خواص
    به تاب يك سر ناخن قواره ى مه را
    به سوز مجمر دين از بلال سوخته عود
    به يار محرم غار و به مير صاحب دلق
    به بوتراب كه شاه بهشت قنبر اوست
    به هفت نوبت چرخ و به پنج نوبت فرض
    به صوفيان بلادوست عافيت دشمن
    به هفت مردان بر كوه جودى و لبنان به عنكبوت و كبوتر كه پيش ترس شدند
    به عنكبوت و كبوتر كه پيش ترس شدند



  • چو تخم پرپهن آرد برون سپيد لعاب
    سپيد شير ز پستان سر سياه سحاب
    چو سازد آتش و وقاروره ز آسمان و شهاب
    در آب ظلمت ارحام ز آتش اصلاب
    كننده ناخن روز از حناى صبح خضاب
    به پشت راكع چرخ و به سجده ى مهتاب
    كه سنگ كعبه و حلقه است و آستان و حجاب
    به هيكلش كه يد الله سرشت از آب و تراب
    ازين سه معنى الف دال و ميم بي اعراب
    به سال پانصد آخر كه كرد فتح الباب
    به صبح محشر و خمسين الف روز حساب
    بسى ستاره ى پاكش گذشته بر جلاب
    دو شاخ چون سر ناخن برا نمود بتاب
    به عود سوخته دندان سپيدى اصحاب
    به پير كشته ى غوغا، به شير شرزه ى غاب
    فداى كعب و ترابش كواعب و اتراب
    بدين دو صبح مدور ز آتش و سيماب
    به حق عاقبت غم به جان غم برتاب
    همه سفينه ى بي رخت و بحر بي پاياب هماى بيضه ى دين را ز بيضه خوار غراب
    هماى بيضه ى دين را ز بيضه خوار غراب


/ 529