مردان علم در میدان عمل جلد 8
لطفا منتظر باشید ...
و نيز پسر شريح كفيل مردى شد آن مرد فرار كرد شريح فرزند خود را زندانى كرد و از خانه برايش غذا مى فرستاد.و در واقعه ديگرى يكى از بستگانش را زندانى كرد آن مرد از شريح گله كرد، شريح گفت : از من نگران نباش زيرا حق ترا به زندان افكنده نه من .هرگاه گواهانى را كه براى شهادت اقامه مى كردند مورد قبول شريح نبود يعنى به عدالت آنها اطمينان نداشت به آنها چنين مى گفت : من شما را به اينجا نياورده ام و از رفتنتان نيز منع نمى كنم ، شمائيد كه به ضرر اين شخص حكم مى كنيد و مسئوليت را به گردن مى گيريد بنابراين براى ديگران خود را جهنمى نكنيد؟ روزى يكى از شرطه هايش تازيانه اى بيجا به كسى زد شريح او را تقاص كرد.(180)