دو جهان از براى تو كردند
از دو گيتى فزون بود معنات
تو گداى خدا گداى تو خلق
همه گيتى بسوى تو پويند
نزد نامحرمان به حرص و طمع
تا به كى آب مردمى ببرى
كه تو از دو جهان عزيزترى
گرچه بسيار خرد و مختصرى
گر گدائى گداى معتبرى
گر تو سوى خداى ره سپرى
تا به كى آب مردمى ببرى
تا به كى آب مردمى ببرى
مى نخوردى سخن از باده و از جام بگو
كودكان را كه ندانند هنوز حرف حجى
خردسالان كه ندانند هنوز آيت عشق
طمع خام بود وصف تو با مرده دلان
نزد اغيار نشايد سخن از يار سرود
سر به گوشم نه و آهسته و آرام بگو
يا به دل يا به زبان حرفى از آن نام بگو
زان قد و زلف مگو از الف و لام بگو
زان لب و چشم مگو پسته و بادام بگو
دلخوشى را سخنى از طمع خام بگو
سر به گوشم نه و آهسته و آرام بگو
سر به گوشم نه و آهسته و آرام بگو