مردان علم در میدان عمل جلد 8
لطفا منتظر باشید ...
برو متوكلا على الله پيدا مى شود انشاء الله و نيز شيخ مذكور گفت : همراه جناب سيد از مسجد كوفه قصد مسجد سهله نموديم و يك شيخ طلبه از مقدسين عجم نيز همراه من بود وقتى سوار شديم مكارى پول خواست من كيسه پول رابه آن شيخ دادم و گفتم حق مكارى را بده و باقى را همراه خود نگه دار چون وارد مسجد سهله شديم دعا و نماز خوانديم تا اينكه خيلى از روز گذشت بعد خواستيم كه به نجف اشرف حركت كنيم وقت سوار شدن سيد فرمود من عصا را در مسجد كوفه فراموش كرده در همان جائى كه نشسته بودم جا گذاشتم آن شيخ جليل نيز گفت : كيسه پول در پيشم نيست كه وقت سوار شدن در مسجد كوفه از جيبم افتاده است .جناب سيد فرمودند: برو مسجد كوفه عصا و كيسه پول را بياور گفتم سيدى بعد ازاين مدت با آن همه جمعيت چه پيدا مى شود گفت : پيدا مى شود انشاءالله شما متوكلا على الله برويد پس من برگشتم نزديك در مسجد ديدم كيسه پول افتاده و داخل مسجد شدم ديدم عصاى آقا در همانجا است كه نماز خوانده است برداشتم آمدم نجف جناب سيد قبل از اينكه من چيزى بگويم فرمودند: من كه گفتم هر دو را مى يابى .(409)