ترجمه تفسیر المیزان جلد 9
لطفا منتظر باشید ...
صفحهى 107على (ع) و هند بن ابى هاله به راه افتاده و در غار رسول خدا (ص) را ديدار كردند، حضرت به هند دستور داد تا دو شتر براى او و همراهش خريدارى كند. ابو بكر عرض كرد: من دو راحله تهيه ديدهام كه با آن به يثرب برويم، فرمود: من آنها را نمىگيرم مگر اينكه قيمتش را از من بستانى، عرض كرد: به قيمت برداريد، حضرت به على (ع) فرمود:قيمت مركبهاى ابو بكر را به او بده، او نيز پرداخت، آن گاه به على (ع) در باره بدهىها و تعهداتى كه از مردم مكه به عهده داشت و امانتهايى كه به وى سپرده بودند سفارشاتى كرد.آرى، قريشيان در ايام جاهليت، محمد (ص) را امين مىناميدند، و به وى امانت مىسپردند، و او را حافظ اموال و متاعهاى خود مىدانستند، و همچنين اعرابى كه از اطراف در موسم حج به مكه مىآمدند، و اين معنا هم چنان تا ايام رسالت آن حضرت ادامه داشت، و در هنگام هجرت امانتهايى نزد آن حضرت گرد آمده بود و لذا به على (ع) فرمود تا همه روزه صبح و شام در مسيل مكه جار بزند كه: هر كس در نزد محمد امانتى و يا طلبى دارد بيايد تا من امانتش را به او بدهم. سپس اضافه كرده است كه رسول خدا (ص) فرمود: يا على مردم مكه به تو آسيبى نمىرسانند تا به مدينه نزد من آيى پس امانتهاى مرا در جلو انظار مردم به صاحبانش برسان، و من فاطمه دخترم را به تو و تو و او را به خدا مىسپارم، و از او مىخواهم كه شما را حفظ كند، سپس فرمود: براى خودت و براى فاطمهها و براى هر كس كه بخواهد با تو هجرت كند راحله و مركب خريدارى كن. «1»ابو عبيده مىگويد: من به عبيد اللَّه يعنى ابن ابى رافع گفتم: مگر رسول خدا (ص) آن روز پولى كه بتواند اينطور خرج كند داشت؟ گفت: من نيز همين سؤال را از پدرم در موقعى كه اين حديث را برايم مىگفت پرسيدم، او در جوابم گفت: مگر از ثروت خديجه (ع) غافلى.عبيد اللَّه بن ابى رافع مىگويد: على (ع) به ياد آن شبى كه در بستر رسول خدا (ص) خوابيد و به ياد آن سه شبى كه رسول خدا (ص) در غار بود اين اشعار را مىسرود: