ترجمه تفسیر المیزان جلد 9
لطفا منتظر باشید ...
صفحهى 170دشمنى برآمده و در تحريك احزاب و جمعآورى قبايل عرب عليه آن حضرت فعاليتها كرده بودند. رسول خدا (ص) در اطراف قلعههاى خيبر بار بينداخت، و پس از چند روز ابو بكر را با عدهاى از ياران خود به جنگ ايشان فرستاد، و ابو بكر كارى صورت نداد و شكست خورد، روز ديگر عمر را با جمعى روانه كرد او نيز شكست خورد.در اين هنگام بود كه فرمود:" من فردا پرچم جنگ را به دست مردى مىدهم كه خدا و رسول را دوست مىدارد، و خدا و رسول نيز او را دوست مىدارند، به مردى مىدهم كه حملههايش پى در پى است، سابقه فرار ندارد، و برنمىگردد تا آنكه خداوند اين قلعهها را به دستش فتح كند" و چون فردا شد پرچم جنگ را به على (ع) سپرد و او را بسوى پيكار با يهوديان روانه ساخت. على (ع) برابر لشكر دشمن رفت و" مرحب" را كه جنگجوى معروفى بود به قتل رسانيده و لشكر دشمن را شكست داد. لشكر كفار بدرون قلعه گريخته و در را بروى خود بستند، على (ع) در قلعه را از جاى كند و خداوند قلعه خيبر را به دست او به روى لشكر اسلام گشود، و اين واقعه بعد از داستان صلح حديبيه در محرم سال هفتم هجرت اتفاق افتاد.آن گاه رسول خدا (ص) يهوديانى را كه باقى مانده بودند نيز از مدينه و از اطراف آن بيرون كرد، و هر قبيلهاى را كه بيرون مىكرد، قبلا از در خيرخواهى مىفرمود اموالشان را بفروشند و بهاى آنها را دريافت نموده (سبك بار روانه شوند) اين بود خلاصه داستان يهود با رسول خدا (ص).و در تفسير عياشى از جابر روايت كرده كه در ذيل آيه" إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ ..."گفته است: اين آيه در باره بنى اميه نازل شده كه بدترين خلق خدايند. آرى، بنى اميه كسانى بودند كه از نظر باطن قرآن كافر بوده و كسانى بودند كه ايمان نياوردند «1».مؤلف: نظير اين روايت را قمى از ابى حمزه از آن حضرت روايت كرده، و اين معنا از باطن قرآن است نه از ظاهر آن چنان كه در روايت تصريح شده.و در كافى بسند خود از سهل بن زياد از بعضى اصحابش از عبد اللَّه بن سنان از امام صادق (ع) روايت كرده كه فرمود: رسول خدا (ص) فرمود سه چيز است كه در هر كس يافت شود او منافق است هر چند روزه بدارد و نماز بخواند، و خود را مسلمان بپندارد. يكى اينكه وقتى امين در كارى شد خيانت كند، و اگر سخن گفت دروغ بگويد، و