ترجمه تفسیر المیزان جلد 9
لطفا منتظر باشید ...
صفحهى 29به دنبال قافله و اموال آن به راه بيفتند، و يا با لشكر قريش مصاف دهند مشورت كرد.ابو بكر برخاست و عرض كرد: يا رسول اللَّه اين لشكر، لشكر قريش است، همان قريش متكبر كه تا بوده كافر بودهاند، و تا بوده با عزت و قدرت زندگى كردهاند، علاوه، ما از مدينه كه بيرون شديم براى جنگ بيرون نشديم، و از نظر قوا و اسلحه آمادگى نداريم. و در حديث ابى حمزه دارد كه وى گفت: من اين راه را بلدم، عدى (بطورى كه مىگويد) در فلان جا قافله قريش را ديده، اگر اين قافله راه خود را پيش گيرند ما نيز راه خود را پيش گيريم درست بر سر چاه بدر به يكديگر مىرسيم. حضرت فرمود: بنشين، ابو بكر نشست.عمر برخاست، او نيز كلام ابو بكر را تكرار كرد و همان نظريه را داد، به او نيز فرمود بنشين، عمر نشست.بعد از او، مقداد برخاست و عرض كرد: يا رسول اللَّه اين لشكر، لشكر قريش متكبر است، و ليكن ما به تو ايمان آورده و تو را تصديق نمودهايم، و شهادت دادهايم بر اينكه آنچه كه تو آوردهاى حق است، به خدا سوگند اگر بفرمايى تا در زبانههاى آتش پر دوام چوب درخت غضا برويم و يا در انبوه تيغ هراس درآييم درمىآييم و تو را تنها نمىگذاريم، و ما آنچه را كه بنى اسرائيل در جواب موسى گفتند كه:" تو و پروردگارت برويد ما اينجا نشستهايم" در جوابت بر زبان نمىآوريم، بلكه مىگوييم: آنجا كه پروردگارت امر كرده برو ما نيز همراه تو مىآييم، و در ركابت مىجنگيم، رسول خدا (ص) در مقابل اين گفتارش جزاى خيرش داد.سپس فرمود: مردم شما رأى خود را بگوييد، و منظورش از مردم انصار (اهل مدينه) بود، چون عده انصار بيشتر بود، علاوه، انصار در بيعت عقبه (ما بين مكه و منا) گفته بودند: ما در باره تو هيچ تعهدى نداريم تا به شهر ما (مدينه) درآيى، وقتى بر ما وارد شدى البته در ذمه ما خواهى بود، و از تو دفاع خواهيم كرد، هم چنان كه از زنان و فرزندان خود دفاع مىكنيم.رسول خدا (ص) فكر مىكرد منظور ايشان در آن بيعت اين بوده باشد كه ما تنها در شهرمان از تو دفاع مىكنيم، و اما اگر در خارج مدينه دشمنى به تو حملهور شد ما در آن باره تعهدى نداريم.چون چنين احتمالى را مىداد خواست تا ببيند آيا در مثل چنين روزى هم او را يارى مىكنند يا خير، لذا از ميان انصار سعد بن معاذ برخاست و عرض كرد: پدر و مادرم فدايت باد اى رسول خدا! گويا منظورت ما انصار است.فرمود: آرى.