ترجمه تفسیر المیزان جلد 9
لطفا منتظر باشید ...
صفحهى 302و در آيه مورد بحث كه مىفرمايد:" ثُمَّ أَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلى رَسُولِهِ وَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ وَ أَنْزَلَ جُنُوداً لَمْ تَرَوْها".آنچه از سياق كلام استفاده مىشود اين است كه اين جنود عبارت از ملائكهاى بودند كه در معركه جنگ نازل مىشدند و يا لا اقل ملائكه نازله در معركه جنگ نيز از آن جنود بودهاند، چون از سياق برمىآيد آن چيزى كه از سكينت و از ملائكه نازله در ميدانهاى جنگ برمىخاسته اين بوده كه كفار را عذاب و مؤمنان را يارى دهند، و آيات راجع به جنگ احد در سوره آل عمران و همچنين آيات اول سوره فتح اين معنا را به خوبى مىرساند، خواننده مىتواند به آن دو موضوع مراجعه كند تا حقيقت حال برايش روشن گردد- ان شاء اللَّه تعالى.و در تفسير آيه" فِيهِ سَكِينَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ" در سوره بقره آيه" 248" در جلد دوم اين كتاب مطالبى راجع به سكينت گذشت كه براى اين مقام خالى از فايده نيست." ثُمَّ يَتُوبُ اللَّهُ مِنْ بَعْدِ ذلِكَ عَلى مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ" اين معنا در چند جا گذشت كه توبه خدا، به معناى اين است كه خداى تعالى بعنايت و توفيق خود به بندهاش باز گردد، و در درجه دوم او را شامل عفو و مغفرت خود قرار دهد. و توبه عبد بمعناى رجوع بسوى پروردگار است با ندامت و استغفار. و نيز گفتيم كه خداى تعالى هيچ وقت بسوى بندهاى كه بسويش بازگشت ندارد باز نمىگردد.كلمه" ذلك" بطورى كه از سياق برمىآيد اشاره به مضمون دو آيه قبل است، و آن اين بود كه مسلمين بغير از خدا ركون نموده و با فرار كردن و پشت نمودن، خدا را معصيت كردند، آن گاه خداوند سكينت را با جنودى نازل كرد، و كفار را عذاب نمود.و بنا بر اينكه كلمه" ذلك" اشاره به اين معانى باشد، مناسب با كلام اين است كه كلمه" مَنْ يَشاءُ" هم مسلمين را شامل شود و هم كفار را، چون هم براى مسلمين خطايى را ذكر كرده كه از آن توبه كنند، و هم براى كفار، خطاى مسلمين فرار بود، و خطاى كفار كفر. و با اينكه حكم، عمومى است هيچ وجهى نيست بر اينكه گذشت خدا را به مسلمين اختصاص دهيم.اين را گفتيم تا فساد گفتار يكى از مفسرين در تفسير آيه روشن گردد، چون اين مفسر كلمه" ذلك" را تنها اشاره به عذاب گرفته و گفته است: معناى آيه اين است كه: سپس و بعد از اين عذابى كه خداوند در دنيا متوجه عدهاى از كافرين كه خواسته بود نمود، ايشان را بسوى اسلام هدايت فرمود، و آن عده، كفارى بودند كه خطاهاى ناشى از شرك و خرافات آن، همه جوانب دلهايشان را احاطه نكرده و چون بر لجاجت و تكذيب اصرار نورزيدند و بر عادتهاى