ترجمه تفسیر المیزان جلد 9
لطفا منتظر باشید ...
صفحهى 321" إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ" «1» و ساير آياتى كه در اين مقوله نازل شده استفاده مىشود.و آن نكته اين است كه دين اسلام در عالم كون و خلقت و در عالم واقع، اصلى دارد كه رسول خدا (ص) به اسلام (تسليم) و خضوع در برابر آن دعوت مىكند، و قرار دادن آن را روشن زندگى و عمل به آن را اسلام و تسليم در برابر خداى تعالى ناميده است.بنا بر اين، اسلام بشر را به چيزى دعوت مىكند كه هيچ چارهاى جز پذيرفتن آن و تسليم و خضوع در برابر آن نيست، و آن عبارتست از خضوع در برابر سنت عملى و اعتباريى كه نظام خلقت و ناموس آفرينش، بشر را بدان دعوت و هدايت مىكند. و بعبارت ديگر اسلام عبارتست از تسليم در برابر اراده تشريعى خدا كه از اراده تكوينى او ناشى مىشود.و كوتاه سخن، براى حق كه واقع و ثابت است، دينى و سنتى است كه از آنجا سرچشمه مىگيرد، هم چنان كه براى ضلالت و كجى دينى است كه بشر را بدان مىخواند، اولى پيروى حق است، هم چنان كه دومى پيروى هوى، لذا خداى تعالى مىفرمايد:" وَ لَوِ اتَّبَعَ الْحَقُّ أَهْواءَهُمْ لَفَسَدَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ" «2».پس اگر مىگوئيم" اسلام دين حق است" معنايش اين است كه اسلام سنت تكوين و طريقهاى است كه نظام خلقت مطابق آن است، و فطرت بشر او را به پيروى آن دعوت مىكند، همان فطرتى كه خداوند بر آن فطرت انسان را آفريده، و در خلقت و آفريده خدا تبديلى نيست، اين است دين استوار.پس خلاصه آنچه كه گذشت اين شد كه اولا ايمان نداشتن اهل كتاب به خدا و روز جزا، معنايش اين است كه آنها ايمانى كه نزد خدا مقبول باشد ندارند. و حرام ندانستن محرمات خدا و رسول را معنايش اين است كه ايشان در تظاهر به گناهان و منهيات اسلام و آن محرماتى كه تظاهر به آن، اجتماع بشرى را فاسد و زحمات حكومت حقه حاكم بر آن اجتماع را بى اثر و خنثى مىسازد پروا و مبالات ندارند. و تدين نداشتن ايشان به دين حق معنايش اين است كه آنها سنت حق را كه منطبق با نظام خلقت و نظام خلقت منطبق بر آن است پيروى نمىكنند.و ثانيا جمله" الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ ..." اوصاف سهگانه حكمت امر به قتال اهل