ترجمه تفسیر المیزان جلد 9

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 9

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

‌صفحه‌ى 392

ديگر خاطر جمع شد بهدف خود رسيده است، و ليكن بطور ناگهانى چهار پاى اسبش به زمين فرو رفت و بكلى در زمين پنهان شد. سراقه بسيار تعجب كرد، زيرا مى‏ديد آن مكان، زمين نرمى نبود كه پاى اسب فرو رود، آنهم تا شكم، بلكه زمينى بسيار سفت و محكم بود. سراقه فهميد كه اين قضيه يك امر آسمانى است (و اگر دير بجنبد ممكن است خودش هم فرو رود) لا جرم فرياد زد: اى محمد! از پروردگارت بخواه اسب مرا رها كند، و من ذمه خدا را به گردن مى‏گيرم كه احدى را به راهى كه در پيش گرفته‏اى راهنمايى نكنم و نگويم كه من محمد را كجا ديده‏ام. رسول خدا (ص) دعا كرد و اسبش چنان به آسانى رها شد كه گويى پاهايش را با يك گره جوزى بسته بودند.

و اين سراقه مردى بسيار زيرك و دورانديش بود، و از اين پيش آمد چنين احساس كرد كه به زودى برايش پيش آمد ديگرى خواهد بود. لذا به رسول خدا (ص) عرض كرد يك امان نامه براى من بنويس.

آن جناب هم به وى امان نامه داد و او برگشت.

محمد بن اسحاق مى‏گويد: ابو جهل در باره سراقه اشعارى گفته بود، سراقه نيز با اشعار زير، او را پاسخ گفت:




  • ابا حكم و اللات «1» لو كنت شاهدا
    عجبت و لم تشكك بان محمدا
    عليك بكف الناس عنه فاننى
    أرى أمره يوما ستبدو معالمه «2»



  • لأمر جوادى اذ تسيخ قوائمه‏
    نبى ببرهان فمن ذا يكاتمه‏
    أرى أمره يوما ستبدو معالمه «2»
    أرى أمره يوما ستبدو معالمه «2»



مؤلف: اين روايت را كلينى در كافى «3» به سند خود از معاوية بن عمار از ابى عبد اللَّه (ع) و نيز صاحب الدر المنثور نيز «4» آن را به چند طريق نقل كرده‏اند. و نيز زمخشرى آن را در كتاب ربيع الأبرار خود «5» آورده است.

(1) در نسخه‏اى ديگر:" و اللَّه".

(2) اى ابا حكم بلات (و در نسخه ديگر به خدا) سوگند اگر مى‏ديدى. چگونه چهار پاى اسبم در زمين فرو رفت. به تعجب فرو رفته و ديگر ترديدى برايت نمى‏ماند كه محمد. پيغمبرى با معجزه است، و با اين معجزاتش چه كسى مى‏تواند نبوت او را پوشيده بدارد، اينك بر تو باد كه مردم را رها كنى و بر او نشورانى كه من امر او را مى‏بينم روزى خيلى زود بالا گرفته و پيش برود. اعلام الورى ط بيروت ص 33

(3) روضة الكافى (8) ص 218 ح 378

(4) الدر المنثور ج 3 ص 240

(5) تفسير برهان ج 2 ص 125 ح 3

/ 565