ترجمه تفسیر المیزان جلد 9

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 9

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

‌صفحه‌ى 393

و در الدر المنثور آمده كه ابن سعد و ابن مردويه از ابن مصعب روايت كرده‏اند كه گفت: من انس بن مالك و زيد بن ارقم و مغيرة بن شعبه را ديده بودم، و از آنان شنيدم كه با خود چنين گفتگو مى‏كردند كه رسول خدا (ص) وقتى آن شب وارد غار شد، خداوند درختى را به امر خود در برابر روى پيغمبرش رويانيد، بطورى كه بكلى آن حضرت را از چشم بينندگان پوشانيد، و عنكبوت را دستور داد تا دم در غار در برابر رسول خدا (ص) تار بتند تا او هم با تارهاى خود آن جناب را از بينندگان مستور سازد، و دو كبوتر وحشى را دستور داد تا در دهانه غار بايستند.

جوانان قريش كه هر يك از يك دودمان بودند با چوبدستى، شمشير و چماقهايشان سر و كله‏هايشان پيدا شد، و هم چنان نزديك غار مى‏شدند تا آنجا كه فاصله‏شان با آن جناب بيش از چهل ذراع نماند. در آن ميان يكى از ايشان با عجله نزديك آمد و نگاهى در غار انداخت و برگشت. بقيه نفرات پرسيدند چرا درون غار را تفحص نكردى؟ گفت: من يك جفت كبوتر وحشى در دهنه غار ديدم و فهميدم كه معقول نيست كسى در غار باشد ... «1»

و نيز در همان كتاب آمده كه عبد الرزاق و ابن منذر از زهرى نقل كرده‏اند كه در ذيل جمله" إِذْ هُما فِي الْغارِ" گفته است: مقصود از اين غار آن غارى است كه در يكى از كوه‏هاى مكه به نام ثور واقع است «2».

مؤلف: رواياتى كه غار نامبرده را غار واقع در كوه ثور معرفى مى‏كنند بسيار زياد است. و اين كوه تقريبا در چهار فرسخى مكه قرار دارد.

و در اعلام الورى و قصص الانبياء آمده كه رسول خدا (ص) سه روز در آن غار بماند و بعد از سه روز خداى تعالى به آن حضرت اجازه مهاجرت داد و فرمود: اى محمد از مكه بيرون رو كه بعد از ابى طالب ديگر تو را در آن ياورى نيست.

رسول خدا (ص) از غار بيرون آمد و در راه به چوپانى از قريشيان برخورد كه او را ابن اريقط مى‏گفتند. حضرت او را نزد خود طلبيد و فرمود: اى ابن اريقط! من مى‏خواهم تو را بر خون خودم امين گردانم (آيا حاضر هستى به اين امانت خيانت نكنى)؟

عرض كرد: در اين صورت به خدا سوگند تو را حراست و حفاظت مى‏كنم و احدى را به سوى تو دلالت و راهنمايى نمى‏كنم. اينك بگو ببينم قصد كجا را دارى اى محمد؟ حضرت فرمود:

(1) الدر المنثور ج 3 ص 242

(2) الدر المنثور ج 3 ص 243

/ 565