ترجمه تفسیر المیزان جلد 9
لطفا منتظر باشید ...
صفحهى 463رسول خدا (ص) به آنها دستور داد تا كنار منبر سوگند ياد كنند. جلاس برخاست و كنار منبر ايستاده، قسم خورد كه چنين حرفى نزده است. عامر هم برخاست و سوگند ياد كرد كه او چنين حرفى را زده و اضافه كرد بارالها در باره هر يك از ما كه راستگو هستيم آيهاى بر پيغمبر صادقت نازل فرما.رسول خدا (ص) و همه مؤمنين آمين گفتند، پس قبل از آنكه جمعيت متفرق شود جبرئيل نازل شد و اين آيه را بياورد، تا رسيد به جمله" فَإِنْ يَتُوبُوا يَكُ خَيْراً لَهُمْ".جلاس گفت: يا رسول اللَّه! خدا حقيقت اين مطلب را كه من آماده توبه هستم به تو رسانيد، عامر بن قيس هر آنچه گفت راست بود و من آن حرف را زده بودم و اينك استغفار مىكنم و به درگاه خدا توبه مىبرم. پس رسول خدا (ص) توبهاش را پذيرفت- نقل از كلبى و محمد بن اسحاق و مجاهد.و از قتاده نقل شده كه گفته است: آيه مورد بحث در باره عبد اللَّه بن ابى بن سلول نازل شده كه گفته بود:" لَئِنْ رَجَعْنا إِلَى الْمَدِينَةِ لَيُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ"، اگر به مدينه مراجعت كرديم البته بايد اربابان عزت و ثروت (يهوديان) مسلمانان ذليل (فقير) را از شهر بيرون كنند.و از زجاج و واقدى و كلبى نقل شده كه گفتهاند: اين آيه در شان اهل عقبه نازل شده كه با يكديگر مشورت كردند كه رسول خدا (ص) را در مراجعتش از تبوك در عقبه از پاى درآورند و نقشهشان اين بود كه نخست تنگ زين مركب آن جناب را پاره كرده و سپس آن را سيخ بزنند تا در نتيجه رسول خدا (ص) بيفتد. خداى تعالى رسول خود را از نقشه آنان آگاه ساخت، و همين، خود يكى از معجزات آن حضرت بشمار آمده، چون مشورت منافقين بسيار محرمانه و سرى بود و ممكن نبود احدى آنهم بلافاصله از آن خبردار شود.رسول خدا (ص) به عقبه رسيد در حالى كه عمار و حذيفه با او بودند كه يكى از جلو و ديگرى از عقب شتر آن جناب را سوق مىدادند، رسول خدا (ص) به مردم دستور داد كه از ته دره عقبه عبور كنند. و آن عدهاى كه تصميم گرفته بودند رسول خدا (ص) را به قتل برسانند، دوازده و يا پانزده نفر بودند، رسول خدا (ص) ايشان را شناخت و يك يك آنان را اسم برد- مشروح اين داستان در كتاب واقدى آمده است.امام باقر (ع) فرموده است: عده نامبرده هشت نفر از قريش و چهار نفر از طوائف ديگر عرب بودند «1».