ترجمه تفسیر المیزان جلد 9
لطفا منتظر باشید ...
صفحهى 465مذكور يك سياق واحد و متصل است و جز بيان يك غرض، هدف ديگرى ندارد.و در الدر المنثور است كه عبد الرزاق و ابن منذر و ابو الشيخ از كلبى روايت كردهاند كه گفته است: وقتى رسول خدا (ص) از جنگ تبوك برمىگشت، در روبرويش سه دسته در حركت بودند كه خدا و رسول و قرآن را استهزاء مىكردند. راوى مىگويد: يكى از آنها مردى بود به نام يزيد بن وديعه كه خيلى در اين گفتگوها با ايشان مخلوط و همراه نبود و خود را از آنها كنار مىكشيد، و به همين جهت آيه نازل شد كه" اگر از طائفهاى از شما بگذريم طائفه ديگر شما را عذاب خواهيم نمود" و آن يك نفر را طائفه ناميد «1».مؤلف: همين روايت منشا شده كه بعضىها بگويند كلمه طائفه بر يك نفر هم اطلاق مىشود، با اينكه آيه شريفه به منزله كنايه است، نه تسميه (نامگذارى)، و نظير اين كنايات در آيات قرآن بسيار است، و ما قبلا بدان اشاره كرديم.و نيز در همان كتاب است كه ابن مردويه از ابن عباس نقل كرده كه گفت: اين آيه در شان عدهاى از منافقين قبيله بنى عمرو بن عوف كه يكى از ايشان وديعة بن ثابت و ديگر مردى از اشجع- همسوگند بنى عمرو بن عوف- به نام محشى بن حمير بود نازل شد، نامبردگان در موقعى كه رسول خدا (ص) رهسپار تبوك بود با آن حضرت راه مىپيمودند، يكى از ايشان به ديگرى گفت شما خيال مىكنيد مردم روم هم مثل ساير مردم كارزار مىكنند؟ به خدا قسم فردا مىبينيم همه شما را كه با طناب دستهايتان را بسته باشند و به اسيرى ببرند.محشى بن حمير گفت: من حاضر و راضيم به هر نفر ما صد تازيانه بزنند و در عوض آيه قرآنى نازل نشود و گفتههاى ما را فاش نكند.رسول خدا (ص) به عمار فرمود: خودت را برسان به اين چند نفر، كه خود را آتش زدند، و از ايشان بپرس چه گفتگو مىكردند، اگر بكلى منكر شدند و گفتههاى خود را كتمان كردند بگو شما چنين و چنان گفتيد. عمار خود را به ايشان رسانيد و پرسيد چه مىگفتيد؟ نفرات يكسره به حضور رسول خدا (ص) آمده، عذرخواهى كردند و آيه شريفه" لا تَعْتَذِرُوا قَدْ كَفَرْتُمْ بَعْدَ إِيمانِكُمْ إِنْ نَعْفُ عَنْ طائِفَةٍ مِنْكُمْ" نازل شد، و آن شخصى كه خداى تعالى از او عفو فرمود محشى بن حمير بود كه بعدا به نام عبد الرحمن ناميده شد، و از خدا خواست تا او را موفق به شهادت بفرمايد و كسى هم محل شهادتش را نداند. خداوند دعايش را مستجاب نموده، او در يمامه به شهادت رسيد و كسى نفهميد قاتلش كه بود و در كجا به خاك