خامساً
همانطور كه صِرف عربي بودن قرآن، يا نزول آن در حجاز، دليلاختصاص آن به تازيزبانان نيست و صرف آنكه پيامبر اكرمصلي الله عليه و آله و سلم در حجاز به سرميبُرده و همانجا رحلت كرده و مزار شريفش در همان سرزمين واقع شده است، مايه اختصاص آن بزرگوار به قوم عرب يا مردم حجاز نيست زيرا گرچه قرآن كريم از همان حروف الفباي بشري تشكيل شده و رسول اكرمصلي الله عليه و آله و سلم از لحاظ پيكر، همانند اشخاص ديگر است، ليكن از لحاظ معنا و قلب، هيچ كلامي همتاي قرآن نيست و هيچ شخصي همسان رسول اكرمصلي الله عليه و آله و سلم نخواهد بود صِرف وقوع بناي كعبه در حجاز و تأمين مصالح آن از مواد اوليه آن سرزمين، سبب اختصاص كعبه به عرب يا مردم حجاز يا دولتمردان آن نخواهد بود؛ زيرا اگرچه كعبه از سنگهايي ساخته شد كه پيكر ظاهري آن همانند سنگهاي ديگر، نه سودمند است و نه زيانبار، ليكن از آن جهت كه محاذي عرش خداست و چهار ديوار آن بر نقشه تسبيحات اربعه( «سبحان الله»، «الحمدلله»، «لاإله إلاّالله» و «الله أكبر» ) بنا نهاده شده[1] و از سلطه همه ابرسلطانها عتيق و آزاد است، همانندي نخواهد داشت. خلاصه اينكه، اگر كتاب يا كلام يا شخص يا بنايي به غيرخدا وابسته باشد، هرگز نميتواند تبلور اسلام جهانشمول باشد.
[1] ـ بحار، ج 96، ص 57: روي عن الصادق(عليهالسلام) أنّه سُئل لم سُمّيت الكعبة؟ قال: «لأنها مربّعة». فقيل له: ولم صارت مربّعة؟ قال: «لأنّها بحذاء البيت المعمور، وهو مربّع». فقيل له: ولم صار بيت المعمور مربّعا؟ قال: «لأنّه بحذاء العرش، وهو مربّع». فقيل له: ولم صار العرش مربّعا؟ قال: «لأن الكلمات التي بني عليها الإسلام أربع: سبحانالله والحمدلله ولا إله إلا الله والله أكبر».