تعريف و مصاديق «وجه الله» - صهبای حج نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

صهبای حج - نسخه متنی

عبدالله جوادی آملی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

چون همه چيز مِلك و مُلك خداست: (تبارك الّذي بيده المُلك)[1] و زمام همه اشيا به دست اوست: (سبحان الّذي بيده ملكوت كلّ شي‏ء)[2] پس به هر طرف رو كنيد وجه الله است: (فأينما تولّوا فثمّ وجه الله)[3] و از اين جهت كعبه خصوصيتي ندارد؛ يعني چنين نيست كه اگر انسان رو به كعبه نبود رو به خدا نباشد، گرچه در احاديث آمده كه رسول اكرم‏صلي الله عليه و آله و سلم رو به قبله مي‏نشستند[4].

وجوب رو به كعبه بودن در برخي امور، نظير نماز و ذبح، يا حرمت رو يا پشت به كعبه بودن در پاره‏اي موارد، صرفاً در محدوده احكام فقهي است وگرنه معيناً هيچ جهتي از جهات را نمي‏توان درباره خداوند مشخص كرد.

مؤيد اين مطلب آن است كه اگر در اصل نماز قيام واجب نبود، كسي كه در درون كعبه واقع شد مي‏توانست به‏پشت بر روي زمين قرار گيرد و نماز بخواند؛ زيرا در درون كعبه همه جهات اعم از اضلاع و زوايا قبله بوده، مصداق بارز (أينما تولّوا فثمّ وجه الله) است.

تعريف و مصاديق «وجه الله»

نكته‏اي كه در پايان اين مبحث اشاره به آن سودمند است اينكه، گرچه با استشهاد به بعضي آيات گفته شده كه مراد از وجه، ثواب و رضوان و رضاي خداست، ليكن اين معنا در واقع، مصداقي از عنوان كلّي وجه است؛ زيرا وجه چيزي است كه انسان متوجه آن شده و بدان رو مي‏كند و وجه هر چيز متناسب با همان چيز است. از اين‏رو كسي كه به اميد لقاي حق كار مي‏كند او طالب «وجه الله» است، چنانكه مراد از نظر كردن شهيد به وجه الله، توفيق او در لقاء الله است، البته نه به معناي لقاي ذات خداي سبحان كه آن مشهود احدي نخواهد بود زيرا خداوند
بسيط محض است، از اين رو هر حيثيت كه در او باشد عين همه حيثيات ديگر است؛ از اين جهت تبعيض، تفكيك، تحييث و مانند آن در او راه ندارد. درست دقت شود بلكه منظور ظهور فيض خاص الهي براي اوست.

[1] ـ سوره ملك، آيه 1.

[2] ـ سوره يس، آيه 83.

[3] ـ سوره بقره، آيه 115.

[4] ـ كافي، ج 2، ص 661.

/ 478