فصل هفتم : زمزم
آب زمزم به بركت دودمان ابراهيم خليل(عليهم السلام) جوشيد؛ زيرا هنگامي كه آن حضرت به فرمان خداي سبحان كودك نوزاد خود را به همراه مادرش هاجر در سرزمين لميزرع مكّه گذارد و پس از آنكه كودك تشنه شد، مادر نيايشكنان، در حالي كه زمزمه «هل بالبوادي من أنيس» بر لب داشت، در جستجوي آب، هفتبار بين كوه صفا و مروه رفتوآمد كرد. ناگهان ديد كه زير پاي نوزادش چشمهاي جوشيده است[1]. البته بر اساس برخي روايات، حضرت ابراهيم(عليه السلام) اين چاه را به فرمان خداي سبحان حفر كرد[2]. قبيله خزاعه پس از استيلاي بر مكه اين چاه را كور كردند كه در زمان توليت عبدالمطلب، آن حضرت مأمور حفر مجدّد و بازگشايي آن شد[3].آن آب اكنون نيز بعد از هزاران سال همچنان ميجوشد، با آنكه اولاً چاههاي ديگري افزوده شده، و ثانياً مكّه معظمه، سرزمين برف و باران نيست تا جوشش زمزم بر اساس (فسلكه ينابيع في الأرض)[4] باشد. بنابراين، شايسته است با توجهبه جوشش زمزم و دوام هزاران ساله جوشش آن در چنان سرزميني، همچنين شفابخشي و صيانت آن از فساد كه هر يك به نوبه خود معجزهاي است، زمزم را به تنهايي آيات بينات بدانيم.
[1] ـ كافي، ج 4، ص 202. [2] ـ همان، ص 205. [3] ـ همان، ص 220 ـ 219. [4] ـ سوره زمر، آيه 21.