راهيابي به سرّ عبادت
آنچه در محور عمل جوارح يا در حدّ خاطره جوانح قرار ميگيرد، يا از «احكام»عبادت است و يا از «آداب» آن، و هيچ يك «سرّ» عبادت نيست. امّا آنچه در مدار شهود عقل نظر و انبعاث عقل عمل قرار ميگيرد، ميتواند به حساب سرّعبادت آيد؛ زيرا صرف خطور دل كه حصول آن سهل و در فقه اصغر كاربرد دارد، گرچه به حمل اوّلي نيّت است، ليكن به حمل شايع غفلت ميباشد، از اينرو نه تنها براي تداوم حضور دل كافي نيست، بلكه در آغاز هم با هر خاطره ديگر سازگار است. آن توحيد متصور كه با هر شركي بسازد، شركي است در كسوت توحيد. بنابراين، عارف نابْ سالك واصلي است كه نه تنها شهودِ كثرت، مانع شهود وحدت نگردد، بلكه شهود وحدت نيز حاجب شهود كثرت نشود تا بتواندجامع هر دو باشد، ليكن به شهود حق نه عرفان خلق، چنانكه نتيجه قرب فرايض است.همانطور كه رعايت دستورهاي فقه اصغر واجب است، ليكن براي نيل به اسرار عبادت كافي نيست، مراعات رهنمودهاي فقه اوسط، يعني فن شريف اخلاق مستدل نيز لازم است ولي رسا نيست؛ بلكه حرمت نهادن به ارشادهاي فقه اكبر، يعني عرفان نظري و عملي لازم است تا با ضمير شاهد و سرّ طاهر به مصدر نزول عبادت راه يافت و آن را با مجاري ادراكي و تحريكي معبود انجام داد، چنانكه حديث قرب نوافل[1] به گوشهاي از آن اشارت دارد.آنگاه نه تنها سالكِ واصل به سرّ عبادت ميرسد، بلكه جايگاه سرّ معبود ميگردد و صندوق آگاهي وي ميشود:[1] ـ ر.ك: همين كتاب، ص 26؛ به نقل از بحار، ج67، ص22.