فصل چهارم : كعبه
جايگاه محوري كعبه
انسان نه از نظر تجرد هستي، همسان فرشتگان است تا بينياز از هماهنگي با همنوع خود باشد و با شعار (وما منّا إلاّ له مقام معلوم)[1] زندگي كند، و نه از جهت مادي همتاي حيوانهاست تا نيازي به تبادل نظر و تعاون با همجنس خويش نداشته باشد و با شعار (قد أفلح اليوْم من استعلي)[2] كه برخاسته از حلقوم درندگان بشرنما چون آلفرعون است به سر برد، و نه ميتواند بدون تكيهگاه تكويني به تشتّت و پراكندگي خاتمه دهد و راز و رمز اتّحاد با همنوع خود را دريابد و با انجام رفتار مناسب به وحدت روي آورد و با شعار (قد أفلح من تزكّي)[3] از هر گونه نقص و عيب برهد و به كمال انساني برسد.انسان از يك عامل «كثرت» به نام طبيعت و يك عامل «وحدت» به نام روح ماوراي طبيعي تشكّل يافته است. از اين رو اگر جنبه طبيعي خود را فربه كند جز اختلاف و نزاع چيزي نمييابد، و اگر جنبه ماوراي طبيعي خويش را تزكيه كند ازگزند هر گونه درگيري مصون و به شهد مسالمت و صفا، كامياب ميگردد.
[1] ـ سوره صافات، آيه 164. [2] ـ سوره طه، آيه 64. [3] ـ سوره أعلي، آيه 14.