بعينه تبديل به قدرت، و علم بنفسه تبديل به عمل، و معرفت بذاته سرچشمه اعمال صالح ميگردد، آنسان كه چيزي از عمل صالح و ادب حَسَن از يقين بازنميماند و از دايره آن بيرون قرار نميگيرد. در چنين صورتي يقين بنفسه خُلقي عظيم ميگردد؛ چون در اين حالت هيچ تفاوتي بين شهود و عمل وجود ندارد؛ زيرا خُلق عظيم بدون شهود تحقّق نمييابد، چنانكه عمل صالح و ادب پاك، از شهود جدا نيست، بلكه شاهد، خود از كساني است كه از عبادت سرنميتابند و به ستوه نميآيند[1].پس شاهد متيقّن همان عابد است و او متخلّق به خُلقي عظيم است. او خدا را از ترس دوزخش و از شوق بهشتش نميپرستد، بلكه تنها به خاطر عشقي كه به خدا ميورزد، او را عبادت ميكند و اين همان مقام مكنوني است كه جز پاكان بر آن دست نسايند[2].
نيل به هدف والاي حجّ
با توجه به مطالب فوق، حج نيز نشانه و فراهمآورنده هدف والاي عبادت، يعني يقين است؛ زيرا حج، نور و بصيرت است و از همينرو در روايات آمده است كه تارك حج، كور محشور ميشود و او در دنيا كور است و در آخرت كورتر و گمراهتر. چنانكه امام صادق(عليه السلام) درباره آيه شريفه (ومن كان في هذه أعمي فهو في الاخرة أعمي وأضلّ سبيلاً)[3] فرمود: اين درباره كسي است كه حج واجب خود را تأخير مياندازد و بر اين حال ميميرد: «ذلك الذي يسوّف نفسه الحج، يعني حجةالإسلام حتي يأتيه الموت»[4] و از آنجا كه حج، نور و شهود است، نمايشگر خُلق عظيم ميباشد.[1] ـ سوره انبياء، آيه 19. [2] ـ سوره واقعه، آيات 79 ـ 78. [3] ـ سوره إسراء، آيه 72. [4] ـ وسائل الشيعه، ج 8، ص19 ـ 17.