از بَرْكَتِ تو دولتِ تو گشت پديدار
از پاي سِماعيل پديد آمده زمزم
از پاي سِماعيل پديد آمده زمزم
از پاي سِماعيل پديد آمده زمزم
اگر فضل رسول از ركن و زمزم جمله برخيزد
يكي سنگي بود ركن و يكي شورابْ چَهِ زمزم
يكي سنگي بود ركن و يكي شورابْ چَهِ زمزم
يكي سنگي بود ركن و يكي شورابْ چَهِ زمزم
كعبه ما طرف خم، زمزم ما دُرد خام
مُصحف ما خط جام، شبحه ما نام صبح
مُصحف ما خط جام، شبحه ما نام صبح
مُصحف ما خط جام، شبحه ما نام صبح
چنان با نيك و بدن سر كن، كه بعد از مردنت عرفي
مسلمانت به زمزم شويد و هندو بسوزاند
مسلمانت به زمزم شويد و هندو بسوزاند
مسلمانت به زمزم شويد و هندو بسوزاند
[1] ـ دائرة معارف القرن العشرين، ج 4، ص 595.