صهبای حج نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
بنابراين، ميتوان يقين شهودي به معارف را هدف نهايي آفرينش انسان دانست، كه همواره به عبادت متكي است، اگرچه نحوه اعتماد آن بر عبادت در هر نشئهاي مناسب با همان نشئه است؛ يعني در دنيا به متن عبادتهاي تشريعي تكيه دارد و در آخرت به باطن آن كه ظاهر ميشود، متكي است. پس اگر لحظهاي عبادت نباشد آنچه مشهود است مستور ميگردد و آنكه شاهد است محجوب ميشود؛ زيرا تنها وسيله شهود سالك و ظهور غيب عبادت است: (واعبد ربّك حتي يأتيك اليقين)[1]، نه آنكه بعد از يقين، پرستش برطرف شود؛ زيرا زوال عبادتْ همان و زوال يقينْ همان؛ چون عصيان بدترين حجاب است.از آيه شريفه (الله الّذي خلق سبع سموات ومن الأرض مثلهنّ يتنزّل الأمر بينهنّ لتعلموا أنّ الله علي كلّ شيءٍ قدير وأنّ الله قد أحاط بكل شيءٍ علماً)[2] برميآيد كه هدفِ پيدايش جهان، يعني ظهور حق در آئينه خلق، آگاه شدن انسانِ سالك به علم و قدرت حق است و اين علم شهودي، عارف واصل را مظهرِ عليم و قدير ميكند كه با «بسم الله الرّحمن الرّحيم»، در صورت اذن خداي سبحان، همان كاري را كه در قيامت به صرف اراده ميكند در دنيا نيز انجام ميدهد؛ چنانكه هر چه را بخواهد بداند، مشاهده ميكند.همين مطلب را ميتوان از حديث قدسي معروف «كنت كنزاً مخفياً فأحببت أن أعرف فخلقت الخلق لكي أعرف»[3] استنباط كرد كه بر اساس آن، و نيز با توجه به اين نكته كه ظهور ذات، همان تجلّي حق در آئينه خلق است، فايده ظهور ذات كه كنز مخفي بود، آگاه شدن انسان سالك به غيب مطلق به اندازه وسع خود ميباشد. چنانچه در سَنَد اين حديث سخني باشد مضمون آن را آيه مذكور ضمانت ميكند؛ زيرا آيه يادشده هم علم را هدف آفرينش ميداند و هم قدرت را
و چون قدرت خداوند عين علم اوست قدرت انسان عارف نيز در همان علم وي تعبيه وي ميشود؛ زيرا عقل عملي و نظري در سالكان واصِلْ متحد است.