صهبای حج نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
نكته: كساني كه اخلاق را در حدّ ملكات فاضله يا رذيله تبيين ميكردند، توان تحليل مسئله تجسّم و تجسّد انسان به صورت ملكات نفساني و حشر برخي انسانها به صورت حيوان را نداشتند. آنان گرچه اينگونه حقايق را تعبّداً ميپذيرفتند و نقل هم ميكردند، ليكن راهي علمي براي اثبات آن نمييافتند. امّا بر اساس اصل حركت جوهري و نيز اصل «جسمانيةالحدوث و روحانيةالبقاء»بودن نفس كه از مباني حكمت متعاليه است، به خوبي ميتوان مضمون اين گونه روايات را از راههاي علمي تحليل و اثبات كرد كه چگونه يك شخص به صورتْ انسان امّا در واقع حيوان است؛ يعني در عين حال كه انسان بوده حيوان شده است، نه اينكه نظير حيوانات ديگر حيواني باشد در عَرْض انسان، بلكه مثلاً ميمون يا خوك يا گرگي است انساننما.خلاصه اينكه ممكن است انسان، نوع متوسط شود و تحت او انواع ديگر قرار گيرند كه برخي از آنها حيوانند. پس چنين شخصي در عين اينكه «انسان» بر او صادق است(به عنوان جنس سافل و نوع متوسط) واقعاً «حيوان» است و حيوانيت او در طول انسانيت اوست، نه در عرض آن.