برخي از امور، صرف وجود يا عدمشان در صحت عمل كافي است و مكلّف هيچگونه خطاب ويژهاي درباره ايجاد يا اِعدام آنها ندارد، بلكه آن امور به هر طريق و سبب موجود شوند يا از بين بروند براي صحت عمل كافي است؛ زيرا صحت عمل مشروط به صرف وجود و يا صرف عدم آنهاست، نه مشروط به ايجاد يا اِعدام آنها از راه معين تا شخصِ مكلّفْ موردخطاب قرار گيرد و تكليفي متوجه او گردد؛ مانند نماز در جامه پاك كه چيزي از حيوان حرامگوشت در آن نباشد. پاك بودن جامه، شرط صحت نماز است، و اشتمال لباس نمازگزار بر چيزي از حيوان حرامگوشت، مانند مو، پوست و...، مانع صحت نماز است. پاك بودن لباس نمازگزار كه شرط صحت است از هر راه حاصل شود كافي است، چنانكه مشتمل نبودن جامه مُصَلّي بر چيزي از حرامگوشت از هر طريق پديد آيد كفايت ميكند، به طوريكه صرف وجود طهارت لباس و عدم اشتمال آن بر اجزاي حرامگوشت كافي است؛ خواه شرط مذكور يا مانع مزبور را مكلف بهنحو مباشرت ايجاد يا اعدام كرده باشد، يا بهنحو تسبيب تحصيل يا ارائه كرده باشد و خواه بدون علم و آگاهي وي آن شرط حاصل شده و اين مانع برطرف شده باشد، كه مكلّف در اين صورت نه بهنحو مباشرت و نه بهنحو تسبيب اصلاً دخالتي ندارد.سرّ كفايت صرف وجود يا عدم يادشده اين است كه مكلّف وظيفهاي غير از نماز در جامه پاك ندارد و هرگز تكليفي بهعنوان تطهير لباس متوجه او نشده است و اگر گاهي شخصاً به تحصيل طهارت يا ازاله مانع ميپردازد براي اين است كه تاكنون شرط معهود حاصل نشده و مانع مزبور از بين نرفته است. از اين رو ميتوان با جامه آلودهاي كه باران آن را پاك كرده يا ديگري آن را شستشو داده نماز خواند، هرچند صاحب جامه از اصل آلوده شدن يا پاككردن آن اصلاً آگاه نشده باشد. اينگونه از شرايط و موانع، صرف وجود يا عدم آنها از هر راهي كه باشد كافي است.