صهبای حج نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

صهبای حج - نسخه متنی

عبدالله جوادی آملی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید




  • وز زمزم چاه زنخدان جام گيري
    بوسي حجر خال لب لعل نگاران[1]



  • بوسي حجر خال لب لعل نگاران[1]
    بوسي حجر خال لب لعل نگاران[1]



همان گونه كه كعبه تنزّل بيت معمور و عرش خداست حجرالأسود نيز به منزله دست راست پروردگار است؛ پس زائر هنگام استلام حَجَر، با دست راست خدا بيعت مي‏كند. از اين‏رو امام سجّاد(عليه السلام) آنگاه كه به شبلي فرمود: «آيا با حجرالأسود مصافحه كردي؟»، صيحه‏اي زد كه نزديك بود مَدهوش شود! سپس فرمود: كسي كه بر حجرالأسود دست گذارد با خدا مصافحه كرده است[2]. اين از آن روست كه حجرالأسود يمين‏الله و دست خدا در زمين است[3]. اگرچه رسول‏اكرم‏صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: هر دو دست خداي سبحان راست است: «كلتا يديْه يمين»[4] ليكن او دستي به گونه انسانها ندارد، تا دست راست و چپ داشته باشد. او مجرّد محض بوده منزّه از جسم و جسمانيّات است، بلكه اين تشبيه از باب معقول به محسوس است. او براي اينكه در نشئه طبيعت و حسّ، محل ميثاقي داشته باشد، فرمان داد تا كعبه‏اي ساختند و در ركني از اركان آن، سنگ خاصي به عنوان «يمين الله في أرضه» قرار دادند.

حاصل اينكه، سرّ دست زدن به حجرالأسود اين است كه زائر بدين وسيله متعّهد مي‏شود و با خداي سبحان پيمان مي‏بندد تا ديگر دست خود را به گناه نيالايد، ربا و رشوه ندهد و نگيرد، امضاي باطل نكند و.... پس راز اصرار متشرّعان بر استلام حَجَر، امضاي اين تعهّد و تأكيد بر اين پيمان است كه «خدايا! حال كه دستم به نشان ميثاق تو در زمين رسيد، هرگز دست به بيگانه نمي‏دهم». بنابراين، اگر مسئولان سياسي كشورهاي اسلامي حجرالأسود را با توجه به سرّ آن استلام
كنند، ديگر دست خيانت به استكبار شرق و غرب نخواهند داد و دست در دست سياست‏بازان نمي‏گذارند.

[1] ـ كليات ديوان الهي قمشه‏اي، بخش اسرار حج، ص 956.

[2] ـ ر.ك: همين كتاب، ص 347 ـ 343 (حديث شبلي).

[3] ـ وسائل الشيعه، ج9، ص 406.

[4] ـ همان، ج 11، ص 432.

/ 478