صهبای حج نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
از آنجا كه تقوا نعت و صفت خاصي است كه منعوتْ، با آن اتحاد پيدا
ميكند، زيرا نفس مجرّد با اين گونه ملكات فائقه متحد شده، تبديل به همان ملكات ميشود، پس هيچ فرق وجودي ميان تقوا و نفس متقي متحد با تقوا نيست. بنابراين، اگر تقوا به غايت و اوج كمال خود برسد و به خداوند متعالي به معناي ممكن و معقول آن برسد، نفسِ مجردِ متقي نيز به آن غايت خواهد رسيد و به معناي معقول آن به خداوند ميرسد. ممكن نيست تقوا به خدا برسد اما متقي به او نرسد؛ زيرا تقوا حقيقتي وجودي و خارجي است كه متحد با نفس كامله است و هيچ گونه جدايي و انفكاك ميان آنها نيست. پس حجگزاري كه قربانياش خالص براي خداست و از آن جز خدا را نميخواهد، همانگونه كه تقوايش به خداوند ميرسد، خودش نيز به خداوند ميرسد؛ زيرا تقواي او بيرون از وجود خود او نيست. طوبي له و حسن مآب.شايد به خاطر همين تقواي ارزشمند موعود در نحر باشد كه روز نحر را«حجاكبر» خواندهاند[1] و به همين جهت امام صادق(عليه السلام) فرمود: چونقربانيات را خريدي آن را رو به قبله كرده نحر كن يا سرش را ببر و بگو: «وجّهت وجهي للّذي فطر السّموات والأرض حنيفاً مسلماً وما أنا من المشركين. إنّصلاتي ونسكي ومحياي ومماتي لله ربّ العالمين لا شريك له وبذلك اُمرت وأنا من المسلمين. اللّهمّ منك ولك. بسم الله وبالله والله أكبر. اللّهمّ تقبّل منّي»[2]؛ زيرانحر، با اين تقوا كه در آن جز خداوند ديده نميشود، شايسته است كه به خداوند نايل شود و متّقي، كه نماز و عبادت و زندگي و مرگ و خلاصه همه امورشبراي پروردگار جهانيان است و فقط خدا را در قرباني در نظر دارد، نيزسزاوارتر است كه به خدا برسد. اين همان هدف والايي است كه حج با آداب و سنن متعالي خود، نمايشگر آن است، و در بحث از «سرّ حجّ و ثمرات آن» بدان اشاره شد.