صهبای حج نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
نكته اساسي كه نبايد از آن غفلت شود و اين فصل عهدهدار تبيين آن است اينكه، گرچه كعبه از قداستي ويژه برخوردار است و از ديرزمان از گزند تهاجم
اصحاب فيل و مانند آن مصون مانده است، ليكن آنگاه كه «ابنزبير» در آن متحصن شد و به آن خانه منزه و پاك پناهنده شد حكومت جبار وقت به دست منحوس «حَجّاجثقفي» كعبه را با منجنيق ويران كرد و پناهگاه ابن زبير را منهدم ساخت و او را دستگير كرد[1]، امّا فرمان حمايت كعبه از سوي صاحبخانه داده نشد و هرگز طيرابابيلي به سراغ حجاج نيامد و همچنين سنگهاي كوه «ابوقبيس» حجرالأسود را گرامي نداشت. خلاصه اينكه، دستي از غيب بيرون نيامد و كاري نكرد و مدّعي همچنان با تاخت و تاز، جايگاه قبله را ويران كرد و مطاف را منهدم ساخت و حجرالأسود را چون سنگهاي عادي به دور انداخت و اركان چهارگانه كعبه را در هم فرو ريخت. اينجاست كه بلنداي مقام ولايت و فروغ اختر امامت و رهبري امّت و قلّه رفيع سياستِ عارفان مكتب و خلاصه، ارزش «أركان البلاد وساسة العباد»[2] معلوم ميشود.سخن فقيه و محدث نامدار شيعه، شيخ صدوق(عليهالرحمة) در اين مورد چنين است: آنچه درباره اصحاب فيل جاري شد بر سر حَجّاج نيامد؛ زيرا هدف مستقيم حَجّاج، ويراني كعبه نبود، بلكه منظورش دستگيري ابنزبير بود و آن مرد(ابنزبير) ضدّ حق، يعني مخالف حضرت عليبن الحسين، امام سجّاد(عليه السلام) بود. وقتي اين مرد ضدّ حق، در كعبه متحصن شد، خداوند اراده فرمود براي مردم بيان كند كه به اين ضدّ حق پناه نخواهد داد، از اينرو مهلت داد تا كعبه را بر سر او ويران كنند[3].