غزل 191 - آئ‍ی‍ن‍ه‌ ج‍ام‌ ‌ نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

آئ‍ی‍ن‍ه‌ ج‍ام‌ ‌ - نسخه متنی

ش‍م‍س‌ ال‍دی‍ن ‌م‍ح‍م‍د حافظ، مرتضی مطهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

غزل 191




  • آن کيست کز روي کرم با ما وفاداري کند
    اول به بانگ ناي و ني آرد به دل پيغام وي
    دلبر که جان فرسود از او کام دلم نگشود از او
    گفتم گره نگشوده‌ام زان طره تا من بوده‌ام
    پشمينه پوش تندخو از عشق نشنيده‌است بو
    چون من گداي بي‌نشان مشکل بود ياري چنان
    زان طره پرپيچ و خم سهل است اگر بينم ستم
    شد لشکر غم بي عدد از بخت مي‌خواهم مدد
    با چشم پرنيرنگ او حافظ مکن آهنگ او
    کان طره شبرنگ او بسيار طراري کند



  • بر جاي بدکاري چو من يک دم نکوکاري کند
    وان گه به يک پيمانه مي با من وفاداري کند
    نوميد نتوان بود از او باشد که دلداري کند
    گفتا منش فرموده‌ام تا با تو طراري کند
    از مستيش رمزي بگو تا ترک هشياري کند
    سلطان کجا عيش نهان با رند بازاري کند
    از بند و زنجيرش چه غم هر کس که عياري کند
    تا فخر دين عبدالصمد باشد که غمخواري کند
    کان طره شبرنگ او بسيار طراري کند
    کان طره شبرنگ او بسيار طراري کند



غزل 192




  • سرو چمان من چرا ميل چمن نمي‌کند
    دي گله‌اي ز طره‌اش کردم و از سر فسوس
    تا دل هرزه گرد من رفت به چين زلف او
    پيش کمان ابرويش لابه همي‌کنم ولي
    با همه عطف1) دامنت آيدم از صبا عجب
    چون ز نسيم مي‌شود زلف بنفشه پرشکن
    وه که دلم چه ياد از آن عهدشکن نمي‌کند



  • همدم گل نمي‌شود ياد سمن نمي‌کند
    گفت که اين سياه کج گوش به من نمي‌کند
    زان سفر دراز خود عزم وطن نمي‌کند
    گوش کشيده است از آن گوش به من نمي‌کند
    کز گذر تو خاک را مشک ختن نمي‌کند
    وه که دلم چه ياد از آن عهدشکن نمي‌کند
    وه که دلم چه ياد از آن عهدشکن نمي‌کند



/ 519