غزل 314 - آئ‍ی‍ن‍ه‌ ج‍ام‌ ‌ نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

آئ‍ی‍ن‍ه‌ ج‍ام‌ ‌ - نسخه متنی

ش‍م‍س‌ ال‍دی‍ن ‌م‍ح‍م‍د حافظ، مرتضی مطهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

غزل 314




  • دوش بيماري چشم تو ببرد از دستم
    عشق من با خط مشکين تو امروزي نيست10
    از ثبات خودم اين نکته خوش آمد که به جور
    عافيت چشم مدار از من ميخانه نشين
    در ره عشق از آن سوي فنا صد خطر است
    بعد از اينم چه غم از تير کج انداز حسود
    بوسه بر درج عقيق تو حلال است مرا
    صنمي لشکريم غارت دل کرد و برفت
    رتبت دانش حافظ به فلک برشده بود
    کرد غمخواري شمشاد بلندت پستم



  • ليکن از لطف لبت صورت جان مي‌بستم
    ديرگاه است کز اين جام هلالي مستم
    در سر کوي تو از پاي طلب ننشستم
    که دم از خدمت رندان زده‌ام تا هستم
    تا نگويي که چو عمرم به سر آمد رستم11
    چون به محبوب کمان ابروي خود پيوستم
    که به افسوس و جفا مهر1) وفا نشکستم
    آه اگر عاطفت شاه نگيرد دستم12
    کرد غمخواري شمشاد بلندت پستم
    کرد غمخواري شمشاد بلندت پستم



غزل 315




  • به غير از آن که بشد دين و دانش از دستم13
    اگر چه خرمن عمرم غم تو داد به باد
    چو ذره گر چه حقيرم ببين به دولت عشق
    بيار باده که عمريست تا من از سر امن
    اگر ز مردم هشياري اي نصيحتگو
    سخن به خاک ميفکن چرا که من مستم



  • بيا بگو که ز عشقت چه طرف بربستم
    به خاک پاي عزيزت که عهد نشکستم
    که در هواي رخت چون به مهر پيوستم
    به کنج عافيت از بهر عيش ننشستم
    سخن به خاک ميفکن چرا که من مستم
    سخن به خاک ميفکن چرا که من مستم



1) چنين است در ق بدون واو عاطفه، و بدون شبهه همين صواب ماست لا غيره مهر بضم ميم مراد اوست بقرينه «درج عقيق» در مصراع اول، غالب نسخ: مهر و وفا با واو عاطفه ) ، ملاحظه شود اين بيت ديگر خواجه :




  • درج محبت بر مهر خود نيست
    يا رب مبادا کام رقيبان



  • يا رب مبادا کام رقيبان
    يا رب مبادا کام رقيبان



/ 519