غزل 401 - آئ‍ی‍ن‍ه‌ ج‍ام‌ ‌ نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

آئ‍ی‍ن‍ه‌ ج‍ام‌ ‌ - نسخه متنی

ش‍م‍س‌ ال‍دی‍ن ‌م‍ح‍م‍د حافظ، مرتضی مطهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

غزل 401




  • چون شوم خاک رهش دامن بيفشاند ز من
    روي رنگين را به هر کس مي‌نمايد همچو گل
    چشم خود را گفتم آخر يک نظر سيرش ببين
    او به خونم تشنه و من بر لبش تا چون شود
    گر چو فرهادم به تلخي جان برآيد باک نيست
    گر چو شمعش پيش ميرم بر غمم خندان2) شود
    دوستان جان داده‌ام بهر دهانش بنگريد
    صبر کن حافظ که گر زين دست باشد درس غم
    عشق در هر گوشه‌اي افسانه‌اي خواند ز من



  • ور بگويم دل بگردان1) رو بگرداند ز من103
    ور بگويم بازپوشان بازپوشاند ز من104
    گفت مي‌خواهي مگر تا جوي خون راند ز من105
    کام بستانم از او يا داد بستاند ز من
    بس حکايت‌هاي شيرين باز مي‌ماند ز من106
    ور برنجم خاطر نازک برنجاند ز من107
    کو به چيزي مختصر چون باز مي‌ماند ز من108
    عشق در هر گوشه‌اي افسانه‌اي خواند ز من
    عشق در هر گوشه‌اي افسانه‌اي خواند ز من



غزل 402




  • نکته‌اي دلکش بگويم خال آن مه رو ببين
    عقل و جان را بسته زنجير آن گيسو ببين



  • عقل و جان را بسته زنجير آن گيسو ببين
    عقل و جان را بسته زنجير آن گيسو ببين



1) چنين است در جميع نسخ خطي موجود نزد اينجانب، نسخ چاپي: دل مگردان،

2) چنين است در خ ، نسخ ديگر:

/ 519