غزل 316 - آئ‍ی‍ن‍ه‌ ج‍ام‌ ‌ نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

آئ‍ی‍ن‍ه‌ ج‍ام‌ ‌ - نسخه متنی

ش‍م‍س‌ ال‍دی‍ن ‌م‍ح‍م‍د حافظ، مرتضی مطهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید




  • خون شد دلم از حسرت آن لعل و ان بخش
    چگونه سر ز خجالت برآورم بر دوست
    بسوخت حافظ و آن يار دلنواز نگفت
    که مرهمي بفرستم که1) خاطرش خستم



  • اي درج محبت بهمان مهر و نشان باش
    که خدمتي به سزا برنيامد از دستم
    که مرهمي بفرستم که1) خاطرش خستم
    که مرهمي بفرستم که1) خاطرش خستم



غزل 316




  • زلف بر باد مده تا ندهي بر بادم
    مي مخور با همه کس تا نخورم خون جگر
    زلف را حلقه مکن تا نکني دربندم
    يار بيگانه مشو تا نبري از خويشم
    رخ برافروز که فارغ کني از برگ گلم
    شمع هر جمع مشو ور نه بسوزي ما را
    شهره شهر مشو تا ننهم سر در کوه
    رحم کن بر من مسکين و به فريادم رس
    حافظ از جور تو حاشا که بگرداند روي
    من از آن روز که دربند توام آزادم2)



  • ناز بنياد مکن تا نکني بنيادم
    سر مکش تا نکشد سر به فلک فريادم
    طره را تاب مده تا ندهي بر بادم
    غم اغيار مخور تا نکني ناشادم
    قد برافراز که از سرو کني آزادم
    ياد هر قوم مکن تا نروي از يادم
    شور شيرين منما تا نکني فرهادم
    تا به خاک در آصف نرسد فريادم14
    من از آن روز که دربند توام آزادم2)
    من از آن روز که دربند توام آزادم2)



1) چنين است در غالب نسخ، بعضي ديگر: چو،

2) اين مصراع از سعدي است در مطلع غزلي در بدايع:




  • من از آن روز که در بند توام آزادم
    پادشاهم که بدست تو اسير افتادم



  • پادشاهم که بدست تو اسير افتادم
    پادشاهم که بدست تو اسير افتادم



، و بيت متن در اصل نسخه خطي خ موجود است ولي در چاپ از قلم افتاده است،


/ 519