نور رخ تو قمر ندارد خوش باد عشق خوبرويى دارنده ى شرق و غرب سلطان رضوان بهشت حق يقينم خوبى كه بدو رسيد بتوان با زر بزيد به كام عاشق بى وصل تو بود عاشقانت رو خوبى كن چنانكه خوبى هر چند نصيحت سنايى
هر چند نصيحت سنايى
شيرينى تو شكر ندارد كز خوبى او خبر ندارد والله كه چو تو دگر ندارد چون تو به سزا پسر ندارد باغى باشد كه در ندارد پس چون كند آنكه زر ندارد چون شخص بود كه سر ندارد كاين خوبى دير بر ندارد نزد تو بسى خطر ندارد
نزد تو بسى خطر ندارد