ساقيا دانى كه مخموريم در ده جام را مير مجلس چون تو باشى با جماعت در نگر قالب فرزند آدم آز را منزل شدست نه بهشت از ما تهى گردد نه دوزخ پر شود قيل و قال بايزيد و شبلى و كرخى چه سودتا زمانى ما برون از خاك آدم دم زنيم تا زمانى ما برون از خاك آدم دم زنيم
ساعتى آرام ده اين عمر بى آرام را خام در ده پخته را و پخته در ده خام را انده پيشى و بيشى تيره كرد ايام را ساقيا در ده شراب ارغوانى فام را كار كار خويش دان اندر نورد اين نام راننگ و نامى نيست بر ما هيچ خاص و عام را ننگ و نامى نيست بر ما هيچ خاص و عام را