مرحله اوّل - درباره احكام كلى وجود - فروغ حکمت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فروغ حکمت - نسخه متنی

مترجم و شارح: محسن دهقانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مرحله اوّل - درباره احكام كلى وجود


الفصل الأوّل - فى انّ الوجود مشترك معنوى

متن

الوجود بمفهومه مشترك معنوىّ يحمل على ما يحمل عليه بمعنى واحد. وهو ظاهر بالرجوع إلى الذهن حينما نحمله على أشياء او ننفيه عن أشياء، كقولن الانسان موجود، والنبات موجود، والشمس موجودة، واجتماع النقيضين ليس بموجود، واجتماع الضدّين ليس بموجود. وقد أجاد صدرالمتألّهين ـ قده ـ حيث قال: «إنّ كون مفهوم الوجود مشتركاً بين الماهيّات قريب من الأوّليّات.»

وجود، مشترك معنوى است

ترجمه

مفهوم وجود، مشترك معنوى است. و اين مفهوم بر آنچه حمل مى شود به معناى واحدى حمل مى شود. و اين نكته روشن است وقتى كه به ذهن خود مراجعه كنيم; هنگامى كه وجود را بر اشياء مختلفى حمل مى كنيم يا از آنها نفى مى نماييم، مانند آنكه مى گوييم «انسان موجود است» «گياه موجود است» «خورشيد موجود است» يا «اجتماع نقيضين موجود نيست» «اجتماع ضدين موجود نيست». و چه خوب فرموده است صدرالمتألهين: «مشترك معنوى بودن وجود بين ماهيات، قريب به قضاياى اوليّه است».

شرح

اشتراك، دو گونه است: لفظى و معنوى. اشتراك لفظى آن است كه لفظ، ميان معانى مختلفى مشترك باشد. يعنى يك لفظ از چند معناى مختلف حكايت كند. و به عبارت ديگر يك لفظ نماينده چند معناى مختلف باشد، مانند آنكه در فارسى لفظ «شير» به شير نوشيدنى، شير درنده و شير آب اطلاق مى شود.

و اشتراك معنوى آن است كه لفظ، معناى واحدى داشته و ميان چند مصداق نابرابر، مشترك باشد، مانند «انسان» كه معناى او ميان مرد و زن، پير و جوان مشترك است. اينجا لفظ، نماينده چند معناى مختلف، آن طورى كه در اشتراك لفظى بود، نيست. لفظ، يك معنا بيشتر ندارد. اما همان يك معنا سعه و شمول داشته، مصاديق گوناگون را شامل مى شود.

اكنون بحث اين است كه آيا لفظ «وجود» مشترك لفظى است، كه معانى مختلف و متغايرى دارد يا مشترك معنوى است كه فقط يك معنا دارد. يعنى «هست»، لكن مصاديق آن گوناگون مى باشد; يكى وجود بالفعل است، ديگرى وجود بالقوّه، يكى واجب است ديگرى ممكن، يكى وجود جوهر است ديگرى عَرَض و هكذا. وجودِ جوهر گرچه يك مصداق از موجود است و آن متفاوت با وجود عَرَض است، لكن از نظر مفهوم و از جهتى كه هر دو «هست»اند يكسان مى باشند.

متن

فمن سخيف القول ما قال بعضهم: «إنّ الوجود مشترك لفظىّ، وهو فى كلّ ماهيّة يحمل عليها بمعنى تلك الماهيّة.» ويردّه لزوم سقوط الفائدة فى الهليّات البسيطة مطلقاً، كقولن الواجب موجود، والممكن موجود، والجواهر موجود، والعرض موجود. على أنّ من الجائز أن يتردّد بين وجود الشىء وعدمه مع العلم بماهيّته ومعناه، كقولن هل الاتفاق موجود او لا؟ وكذا التردّد فى ماهيّة الشىء مع الجزم بوجوده، كقولن هل النفس الانسانيّة الموجودة جوهر او عرض؟ والتردّد فى أحد شيئين مع الجزم بالآخر يقضى بمغايرتهما.

/ 337