در حمل لوازم ماهيت بر ماهيت، وجود نيز حيث تقييدى است - فروغ حکمت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فروغ حکمت - نسخه متنی

مترجم و شارح: محسن دهقانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

در حمل لوازم ماهيت بر ماهيت، وجود نيز حيث تقييدى است

ترجمه

همچنين است حمل لازمه هر ماهيتى بر آن ماهيت، مانند حمل مفهوم ماهيت بر جميع ماهيات (الانسان ماهية، البقر ماهية ،الشجر ماهية) و حمل زوجيت بر اربعه. كه اين لوازم براى ماهيات خود به سبب وجود، ثابتند نه به ملاك ذات ماهوى خود. و با بيان فوق آشكار مى شود كه لازمه هر ماهيت در حقيقت، لازمه وجود آن ماهيت است، وجود خارجى يا ذهنى; چنانكه دوانى هم گفته.

و همانطور است لوازم وجود ذهنى ماهيت، مانند نوعيت براى انسان و لوازم وجود خارجى ماهيت، مانند سردى براى يخ و محمولاتى كه غير لازم هستند براى ماهيات مانند كتابت براى انسان. اينها همه و همه براى موضوعات خود ثابت مى شوند، لكن موضوع، مقيد به قيد «موجودٌ» هست.

از آنچه گفته شد چنين بر مى آيد كه وجود (اعم از ذهنى يا خارجى) هميشه همراه ماهيت هست; گرچه خارج از ذات ماهيت به شمار مى رود.

شرح

همه لوازم ماهيت، اعم از آن كه لوازم وجود ذهنى ماهيت باشند، مانند نوعيت براى انسان (زيرا انسان كلى در ذهن، نوع هست و آنچه در خارج هست افراد نوع هستند، نه خود نوع) يا لوازم وجود خارجى ماهيت، مانند برودت و حرارت براى يخ و آتش خارجى (زيرا آتش و يخ ذهنى كه گرما و سرما ندارند) يا لوازم وجود ذهنى و خارجى با هم، مانند زوجيّت براى اربعه (كه در ذهن و خارج زوجيّت، ملازم اربعه است) و نيز محمولات غير لازم، مانند كتابت و علم براى انسان، همه و همه در جايى براى موضوع خود ثابت مى شوند كه موضوع آنها وجود داشته باشد، خواه در خارج يا در ذهن. و بدون وجود موضوع، اين محمولات براى امر معدوم، ثابت نمى شوند.

همينطور وقتى مفهوم ماهيت را بر ماهيتهاى مختلف حمل مى كنيم و مى گوييم «انسان ماهيت است» «بقر ماهيت است» «شجر ماهيت است». تا انسان و بقر و شجر موجود نباشند كه نمى توانند ماهيت باشند; زيرا امر معدوم، ماهيت نيست، همانطور كه هيچ چيز ديگرى هم نيست. پس مفهوم ماهيت از لوازم ماهيتهاى موجوده است. گرچه آنها در ذهن موجود باشند.

و از اينجا نكته ديگرى آشكار مى شود و آن اينكه وجود، از لوازم ماهيت است. يعنى هر جا ماهيت تحقق داشت، خواه در ذهن يا در خارج، در معيّت وجود و ملازمت با او تحقق پيدا كرده است. پس مى گوييم: وجود از لوازم ماهيت به شمار مى رود; گرچه خارج از حريم ماهيت و بيرون از حدّ آن مى باشد، به اين معنا كه در تعريف هيچ ماهيتى وجود را جزء حدى تعريف نمى آوريم.

متن

وثانياً أنّ الوجود لا يتصف بشىء من أحكام الماهيّة، كالكلّيّة والجزئيّة، وكالجنسيّة والنوعيّة والفصليّة والعرضيّة الخاصّة والعامّة، وكالجوهريّة والكميّة والكيفيّة وسائر المقولات العرضيّة، فانّ هذه جميعاً أحكام طارئة على الماهيّة من جهة صدقها وانطباقها على شىء كصدق الانسان وانطباقه على زيد وعمرو وسائر الافراد، او من جهة اندراج شىء تحتها، كاندراج الأفراد تحت الأنواع والأنواع تحت الأجناس. والوجود الذى هو بذاته الحقيقة العينيّة لا يقبل انطباقاً على شىء ولا اندراجاً تحت شىء ولا صدقاً ولا حملا ولا ما يشابه هذه المعانى. نعم مفهوم الوجود يقبل الصدق والاشتراك، كسائر المفاهيم.

/ 337