ذات و اجزاى آن، به حمل اولى با هم متحدند - فروغ حکمت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فروغ حکمت - نسخه متنی

مترجم و شارح: محسن دهقانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ذات و اجزاى آن، به حمل اولى با هم متحدند

ترجمه

از آنچه گذشت آشكار مى شود كه حمل بين ذات و اجزاى ذاتيش، حمل اولى است. به همين دليل، مندفع مى شود اشكالى كه بر تقدم اجزاى ماهيت بر ماهيّت كرده اند و گفته اند كه مجموع اجزاء، عينِ كل هستند. پس، تقدم مجموع بر كل، تقدم شىء بر خودش مى باشد. و اين محال است.

دفع اشكال به اين هست كه ذاتى خواه اعم باشد، مانند جنس يا اخصّ باشد، مانند فصل، عين ذات مى باشد. و حمل بين ذات و اجزاى ذاتى، حمل اولى است. اگر آنها را جزء مى نامند به جهت آن است كه در تعريف، جزء قرار مى گيرند.

مضافاً به اينكه اشكال تقدّم اجزاء بر كل، مندفع است به اين بيان كه تقدم براى همه اجزاء هست (نه به وصف جمع) بر كل (به وصف جمع و بما هو مجموع). و بين اين دو اعتبار، مغايرت وجود دارد.

شرح

گفتيم شاخصه سوم ذاتى آن است كه بر ذى الذاتى مقدم است. در اينجا اشكال شده است كه اگر اجزاء بر كل، مقدم باشند ـ با توجه به اينكه اجزاء، عين كل هستند ـ لازم مى آيد تقدم الشىء على نفسه، كه اين محال است.

از اين اشكال دو جواب مى دهند: يكى اينكه نسبت ذات ـ خواه اعم باشد چون حيوان يا اخصّ باشد چون ناطق ـ به ذاتى نسبت جزء و كل خارجى نيست، تا اشكال شود وقتى همه اجزاء در خارج بر كل، تقدم داشتند لازم مى آيد «تقدم الشىء على نفسه». بلكه نسبت اين دو، نسبت عينيت است. يعنى همه انسان عين حيوان هست. چنين نيست كه تصور كنيم حيوانيت، بخشى از وجود خارجى انسان را مى سازد و ناطقيت، بخش ديگرى از وجود خارجى او را، بلكه حمل بين انسان و اجزاى حدى او، حمل اولى است; يعنى همه انسان عين حيوانيّت است، همانطور كه همه او عين ناطقيت مى باشد. فرق بين انسان و حيوان يا انسان و ناطق همان فرق لازم در حمل اولى است. كه عبارت باشد از اجمال و تفصيل.

پس اينطور نيست كه در خارج، حيوان و ناطق اجزاى خارجى براى انسان باشند تا اشكال فوق وارد گردد. و اگر مى گوييم اين دو، جزء انسان هستند به اعتبار اينكه در تعريف انسان اجزاى حدى واقع مى شوند، فى المثل مى گوييم انسان عبارت است از حيوان ناطق ولى در واقع، حيوان و ناطق هر كدام عين هم و هر دو عين انسان هستند و حمل بين آنها هم حمل اولى است، نه شايع.

پاسخ دوم اين است كه تقدّم براى اجزاء بدون وصف مجموع، بر ماهيت با وصف مجموع، حاصل است. و بين اجزاء با فقدان حيث جمعى و اجزاء با وجود حيث جمعى، فرق فراوان هست. و همين فرقْ مانع از آن است كه «تقدم الشىء على نفسه» پيش آيد; زيرا آن چيزى كه مقدم است بى وصف مجموع است و آنچه موخر است با وصف مجموع.

/ 337