ونظير الوجود والعدم فى خروجهما عن الماهيّة من حيث هى سائر المعانى المتقابلة التى فى قوّة النقيضين، حتّى ما عدّوه من لوازم الماهيّات، فليست الماهيّة من حيث هى لا واحدةً ولا كثيرةً ولا كلّيةً ولا جزئيّةً ولا غير ذلك من المتقابلات، وليست الأربعة من حيث هى زوجاً ولا فرداً.
نفى ساير معانى متقابله از ماهيت
ترجمه
و ساير معانى متقابلى كه در حكم نقيضين هستند، نظير وجود و عدم مى مانند در خروج خود از ذات ماهيّت. حتى لوازم ماهيت نيز چنين اند. پس، ماهيت من حيث هى نه واحد است و نه كثير، نه كلى است و نه جزئى، و نه غير اينها از معانى متقابله، همانطور كه «اربعه من حيث هى» نه زوج است و نه فرد.1 . الفريدة الخامسة فى المهية ولواحقها.
شرح
آنچه درباره سلب وجود و عدم از مرتبه ذات ماهيّت گفته شد درباره ساير معانى متقابل، مانند وحدت و كثرت، كلى و جزئى نيز مى آيد. همانطور كه مرتبه «جسم بما انّه جسم»، غير از مرتبه سواد و لا سواد هست، مرتبه ماهيت هم غير از وحدت و كثرت و ساير معانى متقابل مى باشد. حتى سخن در لوازم ماهيت نيز به همين منوال است; يعنى مرتبه لوازم ماهيت به عنوان اينكه لوازم ماهيت هستند، غير از مرتبه ملزومات خود هست. و ملزوم، مانند «اربعه بما هى اربعه» مرتبه اى دارد وراى مرتبه لازم خود، چون زوجيّت. و جايگاه لازم، غير از جايگاه ملزوم مى باشد. بله، اربعه به عنوان اينكه ملزوم يك لازمى هست زوج خواهد بود، اما «اربعه بما انها اربعه» ـ نه به عنوان ملزومِ يك لازم ـ چيزى جز اربعه نخواهد بود و مرتبه اى غير از مرتبه خود نخواهد داشت.